فضای سیاسی هر کشور دستمایهی خوبی برای نویسندگان است که با استفاده از آن بتوانند داستانهای تاریخی روایت کنند. ایران، کشوری پهناور است که در هر بازهی زمانی رنگ و بوی جدید به خود دیده است و بر فرازونشیبهای تاریخی و سیاسی قرار گرفته است. «ريشارد كاپوشچينسكی»، خبرنگار پرشهامت و جستوجوگر لهستانی در روزهای منتهی به انقلاب سال 1357 در ایران حضور داشته است و برداشتهایش را در کتاب «شاهنشاه» به چاپ رسانده است. او اتفاقهای تاریخی این دوران را از بیرون تماشا کرده و جنبههای مختلف این رویداد را در این کتاب بازگو کرده است.
درباره کتاب شاهنشاه، روایت سقوط شاهنشاهی در ایران
کتاب «شاهنشاه» Shah of Shahs اثر «ريشارد كاپوشچينسكی» سال 1982 منتشر شده است. این کتاب روایت سالهای آخر حکومت «محمدرضا پهلوی» در ایران است و وقایع اجتماعی و سیاسی دههی چهل و پنجاه قرن سیزدهم ایران را به تصویر میکشد. این نویسنده با توصیف فضای حاکم بر ایران مناسبات میان مردم و صاحبان قدرت دلایل شکلگیری انقلاب 1357 را واکاوی میکند. او در همان سالها در ایران حضور و خود از این رویداد تاریخی در سدهی گذشتهی ایران تجربهی نزدیک داشت. او با رفتن در میان مردم، صحبت با آنها و زیر نظر گرفتن زندگیشان سعی در انتقال این برهه از تاریخ داشت. او باشخصیتهای مختلف، مخالف و موافق گفتگو کرده است و حاصل تلاشهایش را در کتاب «شاهنشاه» به چاپ رسانده است.
کتاب «شاهنشاه» اثر خوبی برای اطلاع از فضای سقوط حکومت شاهنشاهی در ایران است، این کتاب هم مانند هیچ کتاب دیگر مستندترین و کاملترین اثر تاریخی دربارهی آن زمان نیست. گروهی معتقد هستند این کتاب در بعضی قسمتها وقایع را بهدرستی منتقل نکرده است و در اسامی و نسبتهای افراد حاضر در حکومت آن زمان اشتباهاتی دارد. شاید اثر «ريشارد كاپوشچينسكی» برای افرادی مناسب باشد که میخواهند قدم درراه مطالعهی تاریخ معاصر ایران بگذارند؛ زیرا این کتاب به شیوایی به فارسی ترجمه شده است و خوشخوان است.
درباره ريشارد كاپوشچينسكی، خبرنگار مشهور لهستانی
«ريشارد كاپوشچينسكی» Ryszard Kapuscinski روزنامهنگار و داستاننویس اهل لهستان در 4 ماه مارچ سال 1932 در شهر پیسنک به دنیا آمد. او کودکی سختی داشت و با مادرش به لهستان سفر کرد. پدرش سرباز بود و او در آن دوره در شرایط سخت اجتماعی بزرگ شد و اثرات تخریبگر جنگ جهانی را لمس کرد. زندگی «ريشارد كاپوشچينسكی» در تلاطم و اتفاقهای جدید بود، او در سراسر زندگیاش به بیش از پنجاه کشور دنیا سفر کرد و بیستوهفت انقلاب و کودتا را دید. او به نقاط ناامن دنیا سفر کرد و دربارهی فساد و دیکتاتوریها مینوشت. او به هند، پاکستان، افغانستان و آفریقا رفت و از نزدیک بافرهنگها و شرایط اجتماعی مختلف دنیا آشنا شد. او از نوجوانی نوشتن را آغاز کرد و متنهایش را در روزنامههای آن زمان منتشر میکرد. او علاقهاش را به مطبوعات گره زد و بهعنوان یکی از برجستهترین روزنامهنگاران قرن بیستم اروپا شناخته شد. او تحصیلاتش را در رشتهی تاریخ به سرانجام رساند و پس از آن زندگیاش را وقف خبرنگاری کرد. او در این راه زندگی پربار و پرفرازونشیبی را تجربه کرد و نظارهگر رویدادهای سیاسی فراوانی بود. او در 74 سالگی به دلیل ابتلا به سرطان در ژانویه سال 2007 درگذشت.
«ريشارد كاپوشچينسكی» بهپاس فعالیتهایش و انتشار چندین کتاب نامزد جایزه نوبل شد. «گابریل گارسیا مارکز»، نویسنده و خبرنگار کلمبیایی از دوستان نزدیکش بود و آنها همدیگر را در آمریکای جنوبی ملاقات میکردند. او همواره دو دفترچه همراه خود داشت، یکی برای نوشتن برداشتهای شخصی و دیگری برای نوشتن گزارشهایش که در روزنامهها منتشر میشد. «استاد واقعی روزنامهنگاری»، «استاد روزنامهنگاری مدرن»، «مترجم دنیا»، «بزرگترین گزارشگر دنیا»، «هرودوت زمانه ما» و «وقایعنگار جهان سوم» ازجمله القابی است که برای این خبرنگار موفق بهکاربرده شده است.
کتاب «امپراتور و بازی امپراتور» The Emperor یکی دیگر از آثار این نویسنده است که سال 1978 منتشر شده و «حسن كامشاد» آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب روایت وضعیت آخرین امپراتور اتیوپی «هایله سلاسی» است. این خبرنگار پس از سالها به اتیوپی میرود و مصاحبهها و شنیدههایش دربارهی این فرد را در این اثر گردآوری میکند. این کتاب چگونگی و چرایی تغییر سیستم حکومت اتیوپی به جمهوری دمکراتیک خلق را مطرح میکند و وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این نقطه از جهان را بازگو میکند.
در بخشی از کتاب شاهنشاه میخوانیم
روی صندلی چوبی دستهدار سادهای نشسته، بر سکوی جوبی سادهای، توی یکی از میدانهای محلهی فقیرنشینی در قم (اين را میتوان از ساختمانهای دربوداغان حدس زد). قم شهری است کوچک، بی پستیوبلندی، گرفته و بیروح. صدوبیست کیلومتری جنوب تهران، وسط صحرایی متروک، ملالآور، تفتیده و سوزان. به نظر نمیرسد در این اقلیمی که گرمایش هلاک میکند، هیچچیز تأملبرانگیزی باشد. با اين همه، قم جایگاه دوآتشگی مذهبی پاکدینی مفرط، عرفان و مبارزهی مذهبی است. پانصد مسجد دارد و بزرگترین حوزهی علمیهی کشور هم آنجاست. عالمان دینی و پاسداران سنت در قم مباحثه میکنند. حضرات آیات جلساتشان را آنجا برپا میکنند. آیتالله خمینی از قم بر مملکت حکومت میکند. هیچوقت پایش را بیرون نمیگذارد. هیچوقت به پایتخت نمیرود. اصلاً هیچ جا نمیرود. نه گردش میکند نه بازدید. پیشتر همراه همسر و پنج فرزندش توی خانهای کوچک دریکی از گذرهای باریک، شلوغ، غبارآلود و آسفالت نشدهی قم زندگی میکرد که جویی از میانش میگذشت. حالا به خانهی دخترش نقلمکان کرده، خانهای که از بالکنش به جمعیت گردآمده در خیابان رخ مینمایاند (اغلبشان زائران پرشوری هستند راهی مساجد شهر مقدس. مهمترین این اماکن مقدسه آرامگاه حضرت فاطمهی معصومه، خواهر امام هشتم شیعیان، است که غیرمسلمانها حق ورود به آن را ندارند). آیتالله خمینی زندگی زاهدانهای دارد. فقط برنج، ماست و میوه میخورد. تنها در یک اتاق زندگی میکند، با دیوارهای لخت و اثاثیهای اندک، رختخوابی روی زمین و کپهای کتاب. اینجا، نشسته روی پتویی گسترده بر زمین، تکیه داده به دیوار، از مهمانانش پذیرایی میکند، ازجمله بلندپایهترین نمایندگان رسمی خارجی. میتواند از پنجره گنبدهای مساجد و صحن بزرگ مدرسه را ببیند دنیایی محصور پر از کاشیهای فیروزهای و منارههای سبز مایل به آبی، خنک و پر سایه. تمامروز، سیل مدامی از مهمانان و عریضه داران پا به این اتاق میگذارند. وقت استراحت که میرسد، آیتالله خمینی میرود برای نماز، یا در اتاقش میماند و اوقات را به تأمل میگذراند، یا خیلی ساده چرتی میزند، که البته برای مردی هشتادساله طبیعی هم هست. کسی که بیش از دیگران به او دسترسی دارد پسر کوچکش، احمد است. او هم مثل پدرش روحانی است. پسر دیگر پسر بزرگ و چشموچراغ پدر پیشتر به شکل مرموزی از دنیا رفته؛ مردم میگویند ساواک، پلیس مخفی شاه او را کشته است.
دوربین میدان را نشان میدهد. انباشته از آدمهایی گوش تا گوش ایستاده، چهرههایی کنجکاو و عبوس. قدری دورتر در محوطهای محصور و کاملاً جداشده از مردان، زنان چادربهسر ایستادهاند. روزی است ابری و خاکستری.
ترجمه کتاب شاهنشاه به زبان فارسی
کتاب «شاهنشاه» اثر «ريشارد كاپوشچينسكی» را «بهرنگ رجبی» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر ماهی» سال 1393 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این اثر در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «بهرنگ رجبی» مترجم این اثر ترجمهی آثار بینالملل و کتابهای حوزهی کودک و نوجوان را در کارنامهی کاریاش دارد. او متولد سال 1360 در تهران است و تسلط کافی بر زبان انگلیسی دارد. از ترجمههای دیگرش میتوان به کتابهای «تابوتهای دستساز» و «تابوتهای دست ساز» اثر «ترومن کاپوتی»، «کتابخانهی عجیب» اثر «هاروکی موراکامی» و «عزادار اجیر» اثر «والاس شان» اشاره کرد.
توضیح از سایت