در این کتاب به موضوع خوراکیهای ایران پرداخته شده است. دورهی تاریخی، از صفویه تا اوایل پهلوی اول را در بر میگیرد.
از آن جا که در کتب تاریخی، بسیار کم به این موضوع توجه شده، بی تردید سفرنامهها میتواند این جای خالی را پر کند. نگاه بسیار دقیق و موشکافانه فرنگیها به نحوه زندگی ایرانیان و ثبت جزئیات آن، امروزه میتواند در شناخت بخش گمشده تاریخ اجتماعی ایران به پژوهشگران و دوستداران این حوزه، یاری ارزشمندی برساند. این کتاب به روش طبقهبندی موضوعی اسناد فراهم آمده؛ و در آن از بیش از پنجاه سفرنامه فرنگی بهره برده شده است.
حاصل، گنجینهای جذاب و خواندنی از آگاهیها پیرامون آداب غذا خوردن ایرانیان در دورههای ذکر شده، وعدههای غذایی و ترکیبات آن، انواع خوراکها و دسرها و شیرینیها و چاشنیها و مرباها، نوشیدنیها، گونههای گوناگون میوهها به تفکیک نواحی، گوشتهای مصرفی، وسایل آشپزی، آشپزخانهها، نرخ ارزاق و مخارج خانهها، و مطالب فراوان دیگر، در کنار دنیای شیرین میهمانیها میباشد. دنیایی که خواننده را از نحوه رفتن به میهمانی تا تعارفات و آداب نشستن و پذیرایی و خوراکها و تعاملات میهمانان با یکدیگر و چگونگی صرف غذا و موسیقی و رقص حین آن و… آگاه میسازد. سبک تغذیهی گروههای مختلف مردم و درباریان و شاهان در دورههای مختلف تاریخی، از مباحث طرح شده در این کتاب میباشد.
خواننده، با مطالعهی این کتاب به اطلاعات بسیار ارزندهای از میراث تغذیهای پیشینیان دست مییابد. این امر، بیگمان میتواند در مقایسه با فرهنگ غذایی حاضر با گذشته و در پیش گرفتن سبک زندگی بهتر کمک کند.
در کنار آن، بسیاری از پژوهشگران تاریخ اجتماعی، تاریخ، کشاورزی، اقتصاد، تغذیه، حوزههای مرتبط با آب، بهداشت، آشپزی و گروههای فراوان دیگر، از جمله خوانندگان صرفا علاقهمند، از این کتاب، بهره بسیار خواهند برد.
لیدی شیل در مورد خوشاشتهایی ایرانیان از دوران ناصرالدین شاه قاجار مینویسد:
در مورد اشتهای ایرانیها، من باید نمونه دیگری هم ارائه کنم؛ که دربارهی خدمه ایرانی ما در سفارتخانه است: این عده، که اغلب برای شام در سفارتخانه میماندند؛ و از غذاهای اروپایی استفاده میکردند، پس از این که با رغبت فراوان، هر آن چه میل داشتند، میخوردند، شبهنگام، پس از مراجعت به منزل خود، تازه به سراغ غذاهای مخصوص ایرانی میرفتند؛ و شام اصلی را صرف میکردند. چون این طور به نظر میرسد که اگر پلو در سر سفره آنها نباشد، احساس نمیکنند که شام و ناهار آنها کامل است؛ و این وضع را یک وعده غذای سیر نمیدانند!
دکتر پولاک از عصر ناصری مینویسد:
در سالهای فراوانی، هیچ کس، سر سوزنی در غم گذران خود نیست. میوه و سایر خواربار، تا اندازه حیرتآوری ارزان است. بزرگان، چنان به فراوانی، غذا میپزند که هر کس بخواهد، بدون زحمت زیاد، از باقیمانده آن به اندازه کافی غذا به دست میآورد که شکم خود را سیر کند. حتی برای سگها نیز غذای کافی، به گوشهای میریزند.
اما، در سالهای گرانی، بسیاری از مردم، از گرسنگی میمیرند. محتکرین، دکانهای خود را میبندند؛ یا قیمتها را به نحوی سرسام آور بالا میبرند؛ و حتی شاه نیز از موقع، استفاده میکند که در این بازار آشفته، سودی به چنگ آورد. در نتیجه، در نقاط مختلف، علم طغیان برافراشته میشود. زنان گرسنه با بچههایشان، که پوستی هستند بر استخوانی، خود را به جلو اسب شاه میاندازند؛ و ناله و نفرین سر میدهند. شاه، از عاقبت کار خود در هراس میافتد. چند نفری را قربانی میکند؛ و درِ انبارها گشوده میشود. باز در سال بعد، که فراوانی نعمت است، این همه به دست فراموشی سپرده میشود زیرا هر کس به فکر امروز خود است؛ و از فردایش غافل.
دکتر ویشارد در زمان ناصرالدین شاه قاجار مینویسد:
« برای فقرا و مستمندان، مسئلهی نانِ مورد نیاز روزانه هم امری لاینحل است. تعداد افرادی که به جای کباب و پلو، با نان خشک، پنیر و فنجانی چای سر می کنند، کم نیست.»
«اگر بتوانند چند پنی فراهم آورند، کله گوسفندی از قصاب میخرند؛ و یک وعده را با آبگوشت آن سر میکنند.»
«در تابستان، کاهو، خیار، و یا مختصری میوه به صورت غذایشان اضافه میشود. در بازار شهرهای بزرگ با پرداخت چند پنی میتوان به حد کافی آبگوشت و قدری پلو به دست آورد. در تهران، که هزاران نفر از دهات به امید اشتغال، روانه آن جا میشوند، این کافهها، مراکز معتبری به حساب می آیند.»