سفرنامه اولین زن جوانی که با دوچرخه و کوله پشتی به دور دنیا سفر کرد.
33 سال است که مددکار هستم و 20 سال پیش دور دنیا را با دوچرخه سفر کردم. از کودکی دو آرزو داشتم، یکی اینکه دوست داشتم جهانگرد شوم و دیگر آنکه یک خانه دو طبقه داشته باشم تا در طبقه بالای آن خودم زندگی کنم و طبقه پایین آن را به پرورشگاه تبدیل کنم. 26 سال پیش تنهایی به توچال میرفتم و دو شب در قله میماندم و هربار آسمان را میدیدم دلم هوای سفر میکرد اما احساس میکردم حضورم کنار کودکان یتیم لازمتر است.
استاد زندگیام مردی به نام شهریار روحانی بود و زمانی که با او از ایدهام برای سفر به دور دنیا صحبت کردم، راهنمایام کرد بنابراین نقشهای قدیمی از نشنال جغرافی پیدا و قشنگترین نقاط دنیا را روی آن انتخاب کردم، تنها دوچرخه زنانه موجود در بازار را تهیه و قصد سفر کردم اما هیچکس مرا جدی نگرفت. هشت ماه تلاش کردم تا حامی مالی پیدا کنم اما فقط یک پاسخ دریافت میکردم: «مگر میشود کسی به آمریکا سفر کند و برگردد؟ تو اگر به آمریکا بروی پناهنده میشوی و دیگر بر نمیگردی» . بارها به کمیته المپیک، شورای برون مرزی و فدراسیون دوچرخه سواری مراجعه کردم تا از من و سفرم حمایت کنند اما هر بار با پوزخند و خندههایشان روبرو میشدم تا اینکه یک روز گفتم: «من تصمیم گرفتم این سفر را انجام دهم و همین کار را هم میکنم اما زمانی که برگردم اجازه نمیدهم هیچکدامتان با من عکس بگیرید».