مقاله سفرنامه پژوهی:
مقدمه: در فاصله قرن های دوم تا چهارم هجری, سیر و سفر در میان مسلمانان, رواج بسیاری یافت. فریضه حج و کنجکاوی علمی, از جمله انگیزه های آنان برای جهانگردی و سیر در آفاق بود. در این نوشتار سعی شده است تا با کندوکاو در نخستین منابع جغرافیایی اسلامی, توصیفی اجمالی از مهم ترین سفرهای جغرافیادانان و سفیران مسلمان, به دست داده شود.
عوامل چندی باعث ترغیب مسلمانان به سیرو سفر و جهانگردی شده است. یکی از عوامل اصلی, در ترغیب مسلمانان به سفر و جهانگردی حج بود. مردم بسیاری از کلیه سرزمین های اسلامی به لحاظ استطاعت مالی و تإکید بر این فریضه واجب به مکه مشرف می شدند. از میان مسلمانان خصوصا دو قشر عمده بازرگانان و دانشمندان بر اثر برخورد با مسلمانان سایر سرزمین ها به سیاحت و زیارت دیگر بلاد ترغیب می شدند.
عامل دیگر علاقه مندی بسیاری از مسلمانان به کسب علم و دانش بود, که پس از طی مراحل مقدماتی علوم یا حتی قبل از آن برای تکمیل معارف خود به شهرها و کشورهای دیگر ره می سپردند تا بر خوان علم دانشمندان شهرها بنشینند و شاگردی کنند. امر بازرگانی و تجارت عامل دیگری بود که بازرگانان را وادار می کرد برای گسترش روابط بازرگانی به سفرهای تجارتی بروند, و در راه شهرها, انسان های بیشمار از اقوام و طوایف مختلف را مشاهده کنند, و بعضا احوال و عادات آن ها را به رشته تحریر در آورند. گشت و گذار و سیر و سیاحت در مناطقی که امنیت بیشتری داشت, و فرمانروایان تسهیلات و خدمات بهتری فراهم کرده بودند, آسانتر صورت می گرفت. بسیاری از طالبان علم و بازرگانان که سفرهای علمی و یا رفت و آمد بازرگانی داشتند, مشاهدات خود را مستقل یا غیر مستقل نگاشته اند. برخی چون ابن فضلان ادریسی, ابن جبیر و ابن بطوطه آثاری بر جای گذاشته اند که بیانگر عظمت تمدن اسلامی و پیشتازی دانشمندان مسلمان در این رشته است. برخی چون سلام ترجمان و ابن وهب قریشی هر چند کتب مستقل ننوشته اند, در آثار دیگران از آنان یادی رفته است.
در اواخر قرن سوم هجری قمری تعداد زیادی کتب جغرافیایی به زبان عربی تإلیف شد; از آن جمله چند کتاب جغرافیا با نام المسالک و الممالک. به احتمال قوی نخستین تإلیف جغرافیائی که چنین عنوانی داشته است کتاب ادیب ابوالعباس جعفربن احمد مروزی بود. تاریخ, هیچ اطلاعی از این کتاب مروزی یا دیگر تإلیفات او به ما نمی دهد. این شخص در حدود سال (887م / 274ق) در اهواز درگذشت; یعنی هنگامی که ابن خرداذبه از نخستین و بلکه دومین رونویس کتاب خود که همین عنوان را دارد فراغت یافته بود. کتاب المسالک و الممالک ابن خرداذبه اساس و سرمشق تقریبا همه تإلیفات جغرافیای عمومی قرار گرفت. این کتاب از جاده های بازرگانی جهان اسلام و مناطق دور دستی چون چین, کره و ژاپن سخن گفته است, هرچند در قسمت های مختلف کتاب واقعیات با افسانه ها و شایعات درهم آمیخته است, جغرافیا دانان بعدی همواره به این کتاب مراجعه کرده اند.
از جغرافیادانانی که احتمالا از آثار جغرافیایی قبل از خود متإثر بوده, شاگرد و دوست کندی فیلسوف, احمدبن محمدبن طیب سرخسی (متوفی 899م / 286ق), است. وی از نویسندگان کم نظیر ادب عرب به شمار می رود, زیرا هم در فلسفه و علوم دقیقه و هم در نوشته های هنری مهارتی داشت. سرخسی در زمینه نوشته های جغرافیایی به مکتب جغرافیای ریاضی با تمایلات یونانی وابسته بود, و طبعا این نتیجه تإثیر استادش کندی بوده است, سرخسی به جغرافیای توصیفی از نوع المسالک و الممالک نیز علاقه نشان می دهد. به نوشته مسعودی, سرخسی بجز چند رساله جغرافیایی, کتابی ارزنده در مسالک و ممالک و دریاها و رودها و اخبار سرزمین ها تإلیف کرده است که آن نیز عنوان المسالک و الممالک دارد. یاقوت از این کتاب بویژه در مسائل مربوط به دوران معتضد, که سرخسی در بعضی از سفرها همراه وی بوده, بسیار نقل می کند.
از جغرافیادانان پرآوازه قرن سوم هجری قمری, یعقوبی (احمدبن ابی یعقوب م. 282) است. وی ابتدا در دربار طاهریان خراسان زندگی می کرد, مردی کثیر السفر بود و از هند و مغرب دیدن کرد. در (278ق / 891م) کتابی شبیه به فرهنگ امروزی جغرافیا به نام البلدان نوشت. یعقوبی در این کتاب سعی کرده است تا واقعیات جغرافیای طبیعی را با توضیح جغرافیای انسانی بسیاری از مناطق بیان کند. یعقوبی را گاهی ((پدر جغرافیای اسلامی)) نامیده اند.
همزمان با تإلیفاتی در زمینه جغرافیای عمومی و وصفی در قرن سوم هجری قمری داستان هایی درباره سفرها و ولایات بیگانه اعم از سفرهای خرافی و وصف راه ها و منزلگاه ها یا ذکر ساده نام های جغرافیایی نوشته شد. از وصف سفرهای آن روزگار خبر چندان زیادی به ما نرسیده; زیرا شرح غالب این سفرها از میان رفته و آنچه باقی مانده مطالبی بدون توضیح و تفسیر است; اما همین قسمت مختصر نیز وسعت و دامنه سفرها را نشان می دهد, به طوری که می توانیم تصویری از سفرهای مختلف آن روزگار در ذهن داشته باشیم.
در آغاز این دوران (قرن سوم قمری) به خبرهایی از سفرهای علمی بی نظیری بر می خوریم که غالبا هدف از این سفرها تحقیقات علمی بوده است. ادریسی نقل می کند که ابراهیم بن مهدی (م224 / 839م) برادر خلیفه هارون الرشید (170 ـ 193 / 786 ـ 809م) در کتاب الطیب (یا الطبیخ) آورده است که خلیفه کسانی را به یمن فرستاد تا درباره عنبر تحقیق کنند. آنان ضمن سفر خود احوال مردم عدن و خاسک در ساحل دریای عرب در مهره و دیگر نقاط مسکون جنوب جزیره العرب را بررسی کردند. اینان توانستند مرکز تهیه این ماده ارزشمند را شناسایی کنند; زیرا در آن روزگار عنبر سفید و سیاه به دلیل خاصیت دارویی و بوی خوش بسیار معروف بود. این ماده که غالبا آن را از سواحل شرقی افریقا میآوردند در اقتصاد دستگاه خلافت اهمیت داشت و ابویوسف معاصر هارون الرشید آن را منبع مهم خراج و معادل مروارید دانسته است.
یک سلسله سفرها و مباحث خاص جغرافیایی هم با نام نواده رشید یعنی الواثق بالله (227 ـ 232 / 842 ـ 847) همراه شده, ولی انگیزه آن احیانا عوامل تخیلی مطلق بوده است. در دو تا از این سفرها ریاضیدان و منجم معروف محمدبن موسی خوارزمی شرکت داشته است. سفر اول, پس از موافقت امپراتور روم شرقی, به سوی آسیای صغیر برای کنجکاوی درباره غار اصحاب کهف ما بین عموریه و نیقیه انجام گرفت. مقدسی نیز در نیمه دوم قرن چهارم هجری قمری / دهم میلادی, داستان سفر به غار اصحاب کهف را بتفصیل روایت کرده است. سفر دوم محمدبن موسی به فرمان خلیفه به سوی طرخان فرمانروای خزر بود که با سفر سلام ترجمان به سد یإجوج و مإجوج ارتباط مستقیم دارد. داستان این سفر را نیز ابن خرداذبه در کتابش آورده است. سفر سلام ترجمان به سوی سد یإجوج و مإجوج یک حقیقت تاریخی است. برخی معتقدند سفر او به دیوار چین بوده که در تصور عامه با سد یاجوج و مإجوج اشتباه شده است.
ادامه دارد…