«اربعین طوبی»،سیدمحسن امامیان

«اربعین طوبی»،سیدمحسن امامیان

«اربعین طوبی»،سیدمحسن امامیان

«اربعین طوبی» نام اثری از سیدمحسن امامیان (-۱۳۵۹) است که داستانی واقعی از زندگی زنی را بازگو می‌کند که بخش عمده‌ای از تاریخ معاصر ایران و عراق را به چشم دیده‌است.

زنی به نام بتول که زاده تهران و ایرانی‌الاصل است اما در نوجوانی همسر مردی عراقی شده و راهی این کشور می‌شود و باقی عمرش را در بصره زندگی می کند. این زن که سختی‌های زیادی در زندگی کشیده‌است اکنون سال‌ها است که چشم به راه پسر مفقودالاثرش است. پسری که همگان از آمدنش مأیوس شده و نام او را با عنوان شهید بر سینه دیوار زده‌اند،اما حسی مادرانه بتول را همچنان امیدوار به بازگشت او نگاه داشته‌است. زندگی پر فراز و نشیب این زن بستر مناسبی است برای روایت شادی‌ها و تلخ‌کامی‌های گذشته و حال این دو سرزمین. کشورهایی که در گذشته ملتی واحد بودند و برخلاف گسست‌های اعتباری، مشترکات اعتقادی و فرهنگی خود را حفظ نموده اند. بی‌شک مهم‌ترین عامل این پیوند، جایگاه عتبات عالیات در آن سرزمین و دل‌های مشتاق در این سرزمین بوده و هست. حبّ اهل‌بیت علیهم السلام حبل‌المتینی است که حتا جنگی نابرابر، طولانی و تحمیلی نتوانسته خدشه‌ای بر این پیوند ایجادکند. شاهد این ادعا، کنگره عظیم پیاده روی اربعین و سفره داری مردم شیعه و محب عراق، برای زوار ایرانی و دیگران است.

رمان اربعین طوبی با دستمایه قراردادن ماجرای زندگی این شیرزن ایرانی، قصد دارد به مسائلی همچون محبت اهل‌بیت علیهم السلام جایگاه خانواده، سبک زندگی ایرانی اسلامی، تاریخ معاصر، مشترکات دو کشور ایران و عراق و… اشاراتی مختصر داشته‌باشد و علاوه بر آن، بهانه‌ای شود برای پیداشدن ردی از فرزند گم‌شدۀ خاله بتول و مرهمی بر زخم هجران وی.

در بخشی از داستان می‌خوانید:

هر چهل‌روز، یک گره باید بیفتد توی زندگی ما؛ که اگر نیفتد شک می‌کنم به ایمانم و می‌ترسم از اینکه نکند به حال خودمان رهایمان کرده باشد. منتظرم که همین روزها یک بلای کوچک در حد و اندازه من گیس‌سپید، سرم بیاید تا یک‌بار دیگر دست به زانویم بزنم و عبا سرم بگیرم و یک یاعلی بگویم و یک پله بالاتر بروم. طوبی سال‌هاست با خودش حرف می‌زند. گاهی گل‌ها و درخت نارنج وسط حیاط مخاطب او می‌شود اما همدمی نزدیک‌تر از خودش ندارد. توی خانه بی کار نمی ماند. دست به کار و دل به یار و گوش به زنگ دارد. زنگ در، ممتد و خش‌دار به صدا درمی‌آید و دلش هورری می‌ریزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه