بازنویسی و روان نویسی کتاب «سیاحت غرب» با تصویرسازیهای حرفهای امیر گلمحمدی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شد. آقانجفی کتاب را به عنوان گزارشهای برزخی خود معرفی کرده و آن را از زبان اول شخص روایت کردهاست. نثر سیاحت غرب متعلق به اوایل سده چهاردهم هجری شمسی بوده و در آن از عبارات عربی و دینی فراوانی استفاده شدهاست. در متن کتاب آیات و احادیث ترجمه نشده بود. در نسخه مصور جدید، عبارت های سنگین و نامأنوس کتاب بازنویسی شده است و معنای آیات و روایات با زبانی روان بازنویسی شدهاند.
روایت کتاب «سیاحت غرب» با جملهٔ «و من مُردم» آغاز میشود و به همین سادگی مخاطب را در نقطهای متفاوت قرار میدهد. این جمله یکی از به یادماندنیترین و عام و عوام پسندترین نمونههای آغاز طرح داستان است. تمام داستان بر اساس همین جمله در دنیای پس از مرگ میگذرد.
تصویرسازیهای این کتاب پیش از انتشار کتاب در دوسالانه تصویرسازی قم برگزیده شده است.
«و من مُردم. ناگهان دیدم ایستادهام و آن بیماریِ که داشتم، ندارم و تندرستم. خویشاوندان من در اطراف جنازه برای من گریه میکنند و دل من از گریه آنها آشوب است. به آنها میگویم: «من نمردهام، حتی بیماریم رفع شده است.»
هیچکس به حرف من گوش نمیکند. گویا من را نمیبینند و صدای من را هم نمیشنوند. فهمیدم که آنها از من دورند، اما من با دید آشنایی و دوستی به آن جنازه نگاه میکنم. بهخصوص پارچۀ کفن پهلوی چپ آن را که برهنه بود، چشمهای خود را به آنجا دوخته بودم.
بعد از غسل و دیگر کارها جنازه را به طرف قبرستان بردند، من هم با تشییعکنندگان بودم. در میان مردم بعضی از جانوران وحشی و درندگان گوناگون را میدیدم و از آنها وحشت داشتم، ولی دیگران وحشت نداشتند. آنها نیز نسبت به آنان اذیّتی نداشتند، گویا اهلی و با آنها مأنوس بودند.
www.ketabejamkaran
از انتشارات کتاب جمکران