این کتاب دربرگیرنده خاطرات سفر نویسنده به مکه مکرمه و مدینه منوره در سال ۱۳۷۸ است که نوشتارهای خود را با عنوان روز تنظیم کرده و فصول این کتاب را در ضمن خاطرات دوازده روز به نگارش درآورده است.
بخشی از متن کتاب
اکنون در مسجدالنبی نشسته ام و مشغول عکاسی از آدمها هستم. در اینجا آدم به احساسهایی در مورد مردم میرسد و تا حدی به تفاوتهای آدمهای مسلمان در سراسر جهان و مسلمانیشان پی میبرد. یکی از احساسهایی که امروز صبح یک لحظه به من هجوم آورد، احساسی بود که در هنگام خواندن زیارتنامه در آدمها دیدم و آن اینکه مردم مختلفی از جلو حرم میگذشتند یا زیارتنامه میخواندند یا مشغول به نماز بودند، چه عرب سعودی، چه پاکستانیها و هندیها و بنگلادشیها، چه افغانها و یمنیها و عربهای روستایی که به نظر بادیه نشین میآمدند، چه آنها که به نظر تاجیک یا ازبک میآمدند همه چهره ای پر احترام و در حال خشوع – بهترین واژه ای که میتوانم بگویم – داشتند. چهره ای که به راحتی میشد اثر حضور در مدینه و مسجدالنبی را دید، این در همه بود جز ایرانیها، ایرانیهایی که انگار به تماشا آمده بودند، یا به خرید یا به مدرسه یا به جایی دیگر. فکر کردم چرا اینگونه؟ چرا آن احساس دینی و نه خود را به گریه زدن و یقه جر دادن و خود را به حرم آویختن، بلکه آن احساس ایمانی در ما نیست؟