کتاب “سفرنامه ابن بطوطه” اثر ” ابو عبدالله محمد بن عبدالله طنجه ای ” ملقب به ” ابن بطوطه ” است.
معادل عربی مارکو پولو ، “شیخ ابن بطوطه” جوان مراکشی است که طی 27 سال،سه برابر مارکو پولو یعنی 75000 مایل مسیر را پیموده است.
تنها مسافر قرون وسطایی است که از سرزمین های هر حاکم مسلمان زمان خود بازدید کرده است ، “ابن بطوطه” در خانواده ای از قضات بسیار متدین به دنیا آمده است. وی در سال 1326 با ترک شهر بومی خود، تانگیه ، طی 27 سال به مصر، شام، فلسطین، حجاز، عراق، ایران، یمن، بحرین، ترکستان، بین النهرین و بخشی از هند و چین، جاوه، شرق اروپا و شرق آفریقا سفر کرد. “ابن بطوطه” را می توان یکی از بزرگ ترین سیاحان تاریخ بشری محسوب کرد.
این جهانگرد معروف مراکشی چهار یا پنج بار به ایران سفر نمود و در تمام سفرهای شرقی خود از زبان فارسی برای ارتباط با غیرعرب ها استفاده می کرد.
در “سفرنامه ابن بطوطه” که در بازگشت وی نوشته شده است ، نه تنها شامل روایاتی است که او را به سرزمین های عجیب و غریب منتقل می کند ، بلکه به تفصیل فعالیت های دریایی مسلمانان را در خاورمیانه و خاور دور ، فعالیتهای فرهنگهای متنوع ، عناصر جذاب معماری و کشاورزی را توصیف می کند.
سفرنامهٔ ابن بطوطه با نام اصلی تُحْفَةَ النُّظّارْ في غَرائِبَ الأمْصارْ و عَجائِبَ الأسْفارْ که به صورت کلی رحله هم نامیده میشود، یکی از مشهورترین کتابهای جغرافیایی است.
نویسنده این کتاب ابن بطوطه است. این کتاب نتیجه سفرهای طولانی ابن بطوطه است که در سال ۷۲۵ هجری قمری(۱۳۲۵ میلادی) آغاز شد و در سال ۷۵۴ هجری قمری(۱۳۵۴ میلادی) پایان یافت و درمجموع ۲۹ سال و نیم به طول انجامید. به راستی کتاب سفرنامه ابن بطوطه حاصل چندین سفر پی در پی و طولانی نویسنده به دور دنیاست. چنانکه به بیشترین شهرهای سرشناس دوران خودش سفر کرده و بیشتر کشورهای آسیا و آفریقا و قسمتی از قاره اروپا نیز دیدن کردهاست، ولی از دو قاره آمریکای شمالی وجنوبی و استرالیا دیدن نکردهاست، زیرا در آن زمان جهان به هفت آسمان و هفت دریا و هفت اقلیم تقسیم میشد و جهان همانند سینی تصور میشد که سلسله کوه قاف آن را احاطه کردهاست تا آب دریاها از آن به بیرون نریزند. هفت دریا عبارت بودند از دریای فارس، دریای روم، دریای هند، دریای خزر، دریای قلزم، دریای اقیانوس و دریای زنگبار.
فرهنگ در مغربویرایش
فرهنگ اسلامی در مغرب در دورهٔ حکومت ابوالحسن علی بن عثمان و ابوعنان فارس از سلاطین مرینی به شکوفایی زیادی رسید و شاهد حضور دانشمندان و ادیبانی چون ابن خلدون و ابن خطیب در دربار آنها بود که هر دو معاصر ابن بطوطه بودند. ابن خلدون در مقدمه به حضور ابن بطوطه در دربار ابوعنان فارس اشاره کردهاست
ابن جزی
محمد بن محمد بن جزی کلبی کاتب سفرنامهٔ ابن بطوطه است. امروزه بخشهایی از نسخهٔ دستنویس سفرنامه به خط ابن جزی در کتابخانهٔ ملی پاریس موجود است. او علاوه بر نگارش سفرنامهٔ ابن بطوطه، اثری هم در شرح زندگی خود دارد.
نگارش این کتاب به ابتکار ابوعنان فارس رقم خورد. او محمد بن محمد بن جزی الکلبی را برای این کار برگزید که در مقدمهٔ سفرنامه، به نقش ابوعنان در فراهم آوردن کتاب اشاره کردهاست. ابن جزی ماجراهایی که از زبان ابن بطوطه نقل میشد را مینوشت.
از آنجا که این کتاب یکی از کتابهای فراگیر جغرافیایی است و اهمیت تاریخی نیز دارد، به ۴۰ زبان زنده جهان برگردان شدهاست. نخستین برگردان آن به زبان انگلیسی بوده، سپس به زبان فرانسوی و به زبان پرتغالی برگردان شدهاست.
سفرنامه ابن بطوطه که مدت ۲۹ سال و نیم به طول انجامیده، در روز پنجشنبه ۶ تیر سال ۷۰۴ هجری خورشیدی آغاز شد و با بازگشت ایشان به شهر فاس پایتخت ابی عنان المرینی پادشاه مراکش در پایان دی ماه سال ۷۳۳ خورشیدی پایان یافت.
در این جهانگردی دور و دراز و پررنج در آن گاه که سفر بر روی چهارپایان از قبیل اسب، الاغ، استر و شتر بود نویسنده از سرزمینهای شناخته شده دوران خود دیدن میکند، نخست از: مراکش و شهرهای آن، سپس موریتانی، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، شهر قاهره، صعید مصر، دریای سرخ، مینا عیذاب، صحرای شرقی مصر، سینا، فلسطین و شهرهای بزرگ آن بیروت، آسان البقا، طرابلس، جبل لبنان، بعلبک، دمشق، حمص، حماة، معرة النعمان، حلب، الساحل السوری، وحصون اسماعیلیه، حجاز، اردن.
در سال ۷۲۶ قمری به مکه رفت و فریضه حج را ادا کرد. سپس از حجاز به عراق رفته و از شهرهای آن مانند: کوفه، بصره، بغداد، تکریت، موصل، دیدن کرده، دوباره به حجاز برگشته و به مکه رفته سال ۷۲۷ و برای بار دوم فریضه حج را ادا کرد. دوباره از شهرهای عربستان دیدن کرده و در سال ۷۲۸ برای بار سوم به مکه رفته و فریضه حج را ادا کرده، و از آنجا از راه ایران به شام رفته ولیکن دوباره به مکه برگشته و برای بار چهارم فریضه حج را ادا کرده، بعداً از مکه به یمن رفته، از یمن به جده برگشته و از آنجا از راه دریای سرخ به کناره سودان و شرق آفریقا، سومالی، کنیا، تانزانیا، سپس دوباره برگشت به جزیره عرب و سپس به یمن جنوبی و ظفار و از آنجا از راه خلیج فارس که آن را بحر فارس نامیدهاست به ایران رفت و در آغاز راه به مینا ب و رودان و روستاهای کوچک رفت و بعد به بندر جرون و از راه کهورستان، کوخرد به لار رفت و از لار به خنج که در آن زمان (خنج بال) مینامیدند، و سپس از روستای کوهیج که از مراکز دانش و دانش شرعی در آن دوران بود دیدن کرد و از آنجا از راه خلیج فارس راهی بحرین شد، و از قطیف، و احسا، و یمامه در کشور عربستان سعودی دیدن کرد، و سپس برای بار پنجم در سال ۷۳۲ قمری به مکه رفت و فریضه حج را ادا کرد، از مکه به جده رفت از آنجا دوباره آهنگ یمن را کرد، ولی موفق نشد، از جده به عیذاب رفت و از آنجا دوباره به قاهره و از آنجا رهسپار سرزمین شام شد و از غزه و شهرهای الخلیل، بیتالمقدس، رمله، عکا، نابلس، و جبله ولاذقیه دیدن کرد، و از آنجا به ترکیه رفت، و پس ترکیه به منطقهٔ کریمه (در جنوب روسیه) و سپس از شهر سرای پایتخت ملک السلطان محمد اوزبک که در کنار رود ولگا واقع بود دیدن کرد؛ و بعد به شهر بلغار رفت. پس از بلغار آهنگ داشت که به سرزمین تاریک یعنی مناطق شمال قاره آسیا یعنی سیبری و اطراف آن برود ولیکن موفق نشد، دوباره به بلغار برگشت؛ و از آنجا به شهر حاجیترخان یعنی (آستراخان) رفتند، سپس به قسطنطینیه و جبال قفقاز و به آسیای میانه رفت و از شهرهای اسلامی این منطقه مانند: خوارزم، بخارا، سمرقند، نسف، ترمذ، و از شهر ترمذ به خراسان رفت و از شهرهای بلخ، هرات، تربت جام، توس، سرخس، نیشابور، و بسطام دیدن کرد، سپس به کابل و غزنه و سپس وارد هند شد.
در هند ۹ سال نزد پادشاه هند که محمد شاه نام داشت، ماند و مورد عنایت او قرار گرفت و به دستور پادشاه هند به سمت قاضی القضات برگزیده شد.
پس از زمانی برای رساندن پیغام پادشاه هند به پادشاه چین به دستور پادشاه هند رهسپار چین شد، و در راه سفرش به چین از شهرهای هند مانند: دهلی، کالیور، دولتآباد، و در کناره الملیبار از شهرهای هنور، انو سرور، فاکنور، منجرور، هلی، جوزفتن، ده فتن، بدفتن و قالقوط (بندر کلکته) دیدن کردند، و از قالقوط
سوار دریا شده و به جزیره ذیبه المهل یعنی (مالدیو) رفت و در آنجا ازدواج کرد، و از سوی حاکم مالدیو به سمت قاضی شهر گماشته شد و یک سال و نیم در آنجا ماند، پس از مالدیو به جزیره سرندیب (سیلان) یا (سریلانکا) رفت، دوباره از آنجا به سواحل ملیبار و هند برگشت، و سپس برای بار دوم به جزیره ذیبه المهل برگشت و از آنجا به بنگال (بنگلادش) و کوهستانهای کامرو (آسام) رفتند، سپس به سرزمین برهنکار (برمه) و از آنجا به جاوه (اندونزی) رفت؛ و از آنجا به مل جاوه (شبه جزیره ملایو) و سپس به چین رسید و از شهرهای جنوب چین مانند: الزیتون (شوان شوفو) و چین کلان، و قنجنفو، والخنسا (هانگ شو) رفت و از آنجا به ختن (شمال چین) رفت و سپس به سانشیق خان بالق (یعنی پکن)رسید.
پس از اینکه به پکن رسید نتوانست پیغام پادشاه هند را به پادشاه چین برسانند چونکه پادشاه چین برای سرکوبی و جنگ با پسر عمویش که علیه او شورش کرده بود از پایتخت بیرون شده بود، در این جنگ پادشاه چین کشته میشود و پسر عمویش به جای او پادشاه جدید گزینش میشود، بنابراین ابن بطوطه از چین بیرون میشود بدون آنکه پیغام شاه هند بیشتر برساند، وبنا به نصیحت برخی از دوستانش که شاید پادشاه هند بر ایشان خشمگین شود به سوماترا میرود، و از آنجا دوباره به کناره میل بار وقالقوط میرود، در آنجا آگاهی مییابد که پادشاه هند اطلاع حاصل کرده که ایشان نتوانست پیغامش را به پادشاه چین برساند، از ترس غضب پادشاه از هند بر دریا سوار شده و آهنگ سرزمینهای غربی میکند، از قالقوط با کشتی از اقیانوس هند راهی ظفار میشود، و در روز دوشنبه از ماه اردیبهشت سال ۷۲۶ خورشیدی وارد ظفار میگردد. از ظفار به مسقط، القریات در عمان میرسد، از آنجا به جزیره هرمز و سواحل کنداب پارس میرود و سپس برای بار دوم وارد بصره و بعداً هم کوفه، الحله، بغداد، و از بغداد به انبار و سپس آهنگ سرزمین شام را میکند؛ و در راه خود از شهرهای حدیثه، عانه، الرحبه، والسخنه و تدمر، و بعد از ۲۲ سال دوری از دمشق دوباره وارد دمشق میشود.
از دمشق به حمص، حماه، حلب، سپس عجلون (اردن) بیتالمقدس، الخلیل، و از غزه از راه خشکی به دمیاط در مصر، سپس فرسکو، سنمود، ابی صیر، المحله الکبری، آبیار، دمنهور، تا اینکه برای بار دوم به شهر اسکندریه رسید و از آنجا دوباره به قاهره برگشتند و از شهرهای صعید مصر میگذرد تا اینکه به عیذاب میرسد و از دریای سرخ برای بار سوم وارد جده میشود، و از آنجا به مکه میرود و برای بار ششم وآخرین بار فریضه حج را ادا میکند در سال ۷۴۹ هجری قمری، سپس از مکه به مدینه میرود، و بعد از زیارت به تبوک میرود و از آنجا برای سومین بار به بیتالمقدس میرود، و از آنجا به الخلیل، غزه، و از غزه از راه سینا و صحرای مصر به قاهره بر میگردد، در قاهره خبر برتخت نشستن ابی عنان فارس السلطنه در دولت المرینیه به گوشش رسید و آنجا عزم ملاقات ایشان را نمود، و از قاهره به اسکندریه و با کشتی در سال ۷۵۰ آهنگ مراکش را نمود و در راه خود از: شهرهای جربه، قابس، صفاقص، بلیانه، و از آنجا از راه خشکی به تونس میرسد، و از تونس بر کشتیسوار میشود و به جزیره سردینیه میرود، و از آنجا به تنس، مازونه، مستغانم، تلمسان، نازی، و در پایان شعبان سال ۷۵۰ به شهر فاس رسید.
پس از اینکه به فاس میرسد به ملاقات السلطان سلطان ابی عنان المرینی میرود، و بعد از حمد والثنا از سرزمین مراکش و آبادانی و عمران آن دیار و مدح السلطان، پادشاه ابی عنان المرینی، از فاس به شهر طنجه زادگاه خود میرود؛ و بعد از زمانی از آنجا به شهر سبته میرود و از آنجا بر کشتیسوار شده و به
- جبلالطارق میرود، سپس شهرهای رنده، مربله، آسان،
- مالاگا، بلش، گرانادا (غرناطه) دیدن میکند،
و دوباره از اندلس به مراکش بر میگردد.
پس از ورود به شهر سویته سبته راهی: سلا، مراکش، فاس، و از آنجا به سرزمین السودان میرود (در اینجا منظور از سرزمین السودان، جمهوری سودان کنونی نیست، بلکه سرزمینی که ساکنین آن سیاه پوستانند، یعنی آفریقا) پس از اینکه به آفریقا میرسد از: سجلماسه، تغازی (جمهوری مالی) سپس ایوالاتنی (جمهوری موریتانیا)، میمه، تنبکتو، کولو، تکدا (جمهوری نیجر) و از آنجا به سرزمین قبیله بردامه بربری میرود، و سپس به سرزمین الهکار که نیز از قبیله بربر هستند، و از آنجا دوباره به سجلماسه و سپس به شهر فاس برمیگردد.
در پایان ماه ذی حجه سال ۷۵۴ هجری قمری به فرمان ابی عنان المرینی، وی به این سفر پایان داد و به شهر فاس برگشت.
ابن بطوطه پس از بازگشت به شهر فاس به دستور سلطان المرینی دارالقضا بر دوش گرفتند و تا پایان زندگانیش در این سمت ماند. داستان است که وی فردی بخشنده، نیکوکار و مهماندار بود، وی در سال ۷۷۹ هجری قمری این دار زودگذر را بدرود گفتند.
در این سفر پرماجرا و طولانی ابن بطوطه تنها به دو زبان عربی و پارسی دشواری ارتباطی خود را برطرف میکرد او به جز پارسی و عربی و زبان بربر یا آمازیغ هیچ زبان دیگری را چیره نبود ولی از کشورهای گوناگونی دیدن کرد، و از مللهای گوناگونی سخن میگوید، همچنین از مواقع این کشورها، و مسافات میان آنها، واتفاق تاریخی که در این کشورها افتاده بوده سخن میگوید، همچنین از آداب و رسوم اقوام و ملل گوناگون، و آبادانی و عمران این دیارها، و آثار باستانی موجود در آن دیارهای گوناگون سخن گفتهاست. او در چین و شرق آفریقا نیز فارس زبانانی را ملاقات نمودهاست.
- این کتاب یک دانشنامه کوچک آن دوران بودهاست و اکنون به ۴۰ زبان جهان برگردان شدهاست.
گفتنی است که عبدالهادی التازی که شرح و نقشه نغزی از راه گیتی نوردی او نوشتهاست در مقالهای با نام «بلاد فارس بین الیوم و امس» اثبات نمودهاست که ابن بطوطه تنها ۴ بار به ایران و حجاز سفر کرده و نه ۶ بار. به هر روی ابن بطوطه همانند ابن خلدون از فرهنگ و شهریگری سرزمین فارس یا ایران با عظمت یاد کرده و حتی در تبریز و شوشتر (تستر) دانشمندانی را ملاقات نموده که بر تمام دانشها چیره بودهاند او همچنین اشاره میکند که در شیراز زنان اجتماعات داشتند و در امور اجتماع همکاری داشتند. ابن بطوطه همچنین همسری ایرانی داشتهاست.
ابنبطوطه در خلال سفر طولانی خود، چهار بار به ایران یا به قول خودش «فارس» یا «بلاد عجم» وارد شدهاست، هر بار از یک ناحیه از ایران، ولی او هیچگاه سراسر ایران را در یک نوبت سیر نکردهاست، و اینک توضیح: وی پس از این که بار اول از راه شام حج گزارد، از راه صحرا روانه عراق شد. ابتدا وارد نجف گردیده آن را توصیف نموده، قبر امام علی را زیارت میکند. سپس راهی شهر واسط شده و آنگاه به ترتیب از بصره و أُبِلَّه (آپلوگوس) جایی نزدیک فاو) دیدن نموده، آنگاه از راه دریای فارس (ـ بحر فارس ـ به تعبیر وی) به عبّادان (آبادان) رسیدهاست، و از آنجا سوار کشتی شده تا به شهر ماجول (بندر ماهشهر امروز) رسیده و به ساحل آمده از راه زمین به سرزمین (اللّور) یعنی همین (لرستان) کنونی آمده و میگوید آن سرزمین وسیع میان خوزستان و اصفهان است و از «رامُز» و جرآن از بلاد کردستان عبور کرده به شهر «تُستر»، شوشتر کنونی رسیده و میگوید این شهر، آخر دشت و اول جبال است (در قدیم آن منطقه تا برسید به منطقه ری (جبال) نامیده میشد). از شوشتر به سوی اشترکان (واقع در نزدیکی اصفهان) سپس به «فیروزان» (شهر فیروزان که اکنون با نام سهروفیروزان شناخته میشود) در هفت فرسنگی اصفهان؛ و بعداً به «فیلان» (اکنون فیلورجان نامیده میشود) رفته، و به سیر خود ادامه داده تا به (اصفهان) یا «أصبهان» که به گفته او از عراق عجم) است رسیده، و راجع به اصفهان میگوید از شهرهای بزرگ و خوب است، جز این که بخش عمده آن به سبب آشوبی که میان اهل سنت و شیعه، و به تعبیر او (روافض) واقع شده خراب گردیده و هنوز هم جنگ بین آنها ادامه دارد. گویا در اینجا ابنبطوطه فراموش کرده که اصفهان در قرن هفتم یعنی تقریباً هفتادسال پیش از ابنبطوطه به دست مهاجمان مغول ویران شدهاست و آن را به حساب جنگ شیعه و سنی میگذارد. ابنبطوطه از اصفهان جهت زیارت شیخ مجدالدین شیرازی، یکی از اقطاب بزرگ تصوّف که او را بسیار میستاید راهی شیراز شده، در خط سیر خود از شهرک «کلیل» سپس قریه «صَوما» سپس (یزدخاص) سپس بیابان (دشت الروم) سپس (مابین) عبور نموده و به شیراز وارد شدهاست. او میگوید: در آنجا هیچ همی و قصدی نداشتم مگر دیدار قاضی امام، قطب اولیاء، فرید دهر، صاحب کرامات ظاهره، مجدالدین، اسماعیل بن محمدبن خداداد. میگوید بار دوم هم، هنگام رفتن به سوی هند به دیدار این شیخ بزرگوار نایل گردیدهاست.
ابنبطوطه در اینجا از سلطان محمد خدابنده و به تعبیر او سلطان عراق و از گرایش او به مذهب (روافض) که به گفته او این گرایش به وسیله مردی از روافض بوده یاد میکند. مراد وی از این مرد همانا علامه حلّی صاحب کتابهای در زمینه کلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است؛ و علامه سال ۷۲۸ ه.ق از دنیا رفته بود. در اینجا فرماندار شیراز، ابواسحاق را نام میبرد و میگوید: وی قصد داشت ایوانی مانند ایوان کسری بنا کند و کار را هم شروع کرد، ولی به اکمال آن موفق نگردید.
ابنبطوطه در این سفر، از شیراز راهی بغداد میگردد و در راه خود از شهر کازرون سپس شهر (زَیدین) میگذرد که به گفته او به این نام نامیده شده زیرا قبور «زیدبن ثابت و زین بن ارقم» انصارییین، صاحبی رسولاللّه در آنجا است. از آنجا به (حُویزا) (هویزه) میرسد.
وی راجع به (هویزه) میگوید: شهر کوچکی است که ساکنان آن عجماند و مسافت میان آن و بصره، چهار روز و بین بصره و کوفه پنجروز است. از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بیابانی که جز یک جا آبی در آن نبوده به کوفه رفته، و سپس به (حله) سپس به (کربلا) رفتهاست. دربارهٔ کربلا میگوید: شهر کوچکی است و اهالی آن دو طایفهاند که دائماً میان آنهاجنگ دایر است، با این که هر دوی آنان (امامی) اند و به یک پدر میرسند، و به همین سبب، شهر خراب شدهاست.
از (کربلا) راهی (بغداد) شده بهطور بسیار جالب آن را توصیف میکند، سپس از بغداد راهی (تبریز) شده که پایتخت سلطان خدابنده بودهاست؛ و شهرهای آن ناحیه را یکی پس از دیگری توصیف نموده، و دوباره به بغداد برمیگردد و از آنجا به دیاربکر رفته و بار سوم به بغداد برگشته و از آنجا برای دومین بار عازم حج شدهاست.
پس این بارِ دومی بود که ابنبطوطه (ابن بتوته) وارد ایران شده ولی، از سمت شمال غربی از بغداد به تبریز آمده و برگشته است در حالی که در نوبت اول، از ناحیه جنوب غربی (آبادان) داخل ایران شد، و از اصفهان و شیراز تجاوز نکرد و به سوی عراق برگشت.
ابنبطوطه بار سوم، از ناحیه جنوب (هرمز) و بار چهارم از ناحیه شرق از راه آسیای وسطی به گونهای که خواهیم گفت وارد ایران گردیدهاست.
او پس از ادای مناسک حج نوبت دوم، از راه دریا و بحراحمربه سودان رفته، سپس از راه دریا به بلاد یمن آمده آنگاه باز هم از راه دریا به بلاد (بربر) مقیدیشو مگادیشو در سومال امروز) رفته از آنجا به (ظفار) منتهیالیه بلادیمن در ساحل دریای هند منظور(دریای عرب)امروزی است رفته و از آنجا در حالی که از چند جزیره گذشته به شهر (عُمان) وارد شده، و از آنجا به ناحیه (هرمز) در ساحل خلیج فارس رسیده، میگوید: آنجا بندر هند و سند است و از این بندر متاع و مالالتجاره به هند و عراقین (عراق عجم اراک – عراق عرب) و فارس و خراسان حمل میگردد.
آنگاه راهی جزیره (جرون) گردیده از مسیر فارس به مرودشت، دقیقاً مسیر راه قدیمی که پییتر دلاوالا (گردشگر ایتالیایی۱۶۲۱میلادی) عبور کردهاند – ده خیری، (بیابانک) نیریز و شمال داراب رستاق فورگ گنج وتارم منطقه فارغانات (میمند) احمدی طیفکان ومغستان درنهایت جرون از آنجا به بلاد ترکمان و شهر (خنجبال) و شهر (قیس) یعنی (کیش) و (سیراف) رفته راجع به آن میگوید: این شهر در ساحل واقع شده و از بخشهای فارس بهشمار میرود.
این نوبت سوم بود که ابنبطوطه از سواحل جنوبی وارد ایران گردیده به سیراف میرسد. آنگاه از سیراف از راه خلیج فارس به (بحرین) و از آنجا به جده رفته برای سومین بار حج به جای آوردهاست و آنگاه بلاد مصر و شام را سیر کرده به بندر لاذقیه رسیده و از آنجا سوار کشتی شده به سوی بلاد روم شتافته (ترکیه) آن بلاد را به بهترین وصف توصیف نموده میگوید: همه مردم این بلاد بر مذهب امام ابوحنیفه و بر طریقه سنتاند، هیچ قَدَری (منکران قدر الهی در خلق اَفعال عباد)، و رافضی (یعنی شیعه)، و معتزلی، و خارجی و مبتدعی در بین آنها وجود ندارد، و این فضیلتی است که خداوند آن مردم را بدان اختصاص دادهاست، جز این که حشیش میخورند؟ و آن را عیب نمیدانند. ابنبطوطه بر شهر (الکلایة) عبور کرده میگوید: این شهر اول بلاد روم است و از آنجا به (انطالیه) (انطاکیه است) و از آنجا شهر به شهر سیر کرده تا به (قونیه) رسیده و از قونیه بر چند شهر مرور کرده تا به (ارزروم) رسیده، شهرهای دیگری را از آسیای وسطی، و ازبک و ترک که نام میبرد عبور میکند تا این که وارد (قسطنطنیه) میگردد. پس آن را نیکو وصف کرده، همچنین کلیسای (ایاصوفیه) را و از آنجا به سوی خوارزم، سپس (سمرقند) و از آنجا به هرات که در آن هنگام از بلاد عجم بودهاند رفتهاست. این نوبت چهارم است که ابنبطوطه وارد ایران میشود، اما این بار از سمت شرق وارد ایران شده شهر (هرات) را بسیار خوب ستوده، از آنجا به (تربت جام) و (طوس) و سپس به (سرخس) سپس به (نیشابور) و بسطام، که همه از شهرهای خراسان است رفته همه را وصف نموده تا این که از این ناحیه به افغانستان امروز رفته تا به کابل رسیده و از آنجا راهی بلاد (هندوچین) گردید، و در پایان، از راه دریا به مغرب برگشته است. از جام به شهر طوس حرکت کردیم و آن بزرگترین شهرهای خراسان و اعظم آنها است شهر مشهور به امام ابیحامد غزالی و قبر وی در آنجا است؛ و از طوس به شهر مشهدالرضا رفتیم و آن شهری بزرگ و با ابهّت، کثیرة الفواکه (با میوههای فراوان) و آب روان و دارای آسیاها است. در آنجا طاهر محمدشاه است و طاهر نزد آنان به معنی (نقیب) است نزد اهل مصر و شام و عراق و اهالی هند و سند و ترکستان به آن (سید أجلّ) میگویند. در این شهر (مشهد) قاضی شریف جلالالدین… است. ـ تا این که میگوید ـ: مشهد مکرّم بر روی آن گنبد بزرگی است و قبر در درون زاویه (بارگاه) است، و مردم آن را حالا حرم شریف مینامند ـ و نیز آستانه مقدسه ـ در جوار حرم مدرسه و مسجد قرار دارد که همه زیبا ساخته شده و دیوارهای آنها با کاشی مزیّن گردیدهاست. در روی قبر، صندوق چوبی است که با صفحات نقره پوشیده شده و قندیلهای نقره بر آن آویزان است. عتبه در حرم نیز نقره است و بر آن پردهای از حریر مذهّب آویختهاست. حرم به انواع فرشها مفروش است. در برابر این قبر، قبر هارونالرشید امیرالمؤمنین قرار دارد که بر آن نیز سکّویی است و روی آن شمعدانها را که اهل مغرب به آنها (الحَسَک) و (المنائر) میگویند نهادهاند. هنگامی که یک رافضی (شیعه) برای زیارت وارد میشود با پای خود به قبر هارون الرشید خلیفه عباسی لگد میزند و بر علیابن موسی الرضا سلام میدهد.
ابن بطوطه سفر خود را در روز دوم ماه رجب سال ۷۲۵ هجری قمری و به قصد حج و زیارت و پیغمبر از طنجه آغاز کرد او ابتدا از شهرهای تلمسان و ملیانه گذر کرد و به سمت تونس حرکت کرد بعد از برگزاری مراسم عید فطر به همراه افرادی دیگر عازم سفر حج شدند مسیر حج در آن زمان از امنیت کمی برخوردار بود به همین دلیل برای اینکه از دستبرد قبایل بدوی در امان باشند چندین تیرانداز را با خود همراه کرده بودند تا سکهها و توشههای خود را از دستبرد حفظ کنند.