این کتاب به صورت مصور، رنگی و با ادبیات شعر نوشته است. شاعر از بازی با بچههای کوچه، قهر و آشتیها، قصههای مادربزرگ و بالاخره خوابهای زیبا در گهواره یاد میکند .
او به یاد میآورد شبی را که پس از لالایی مادرش به خواب شیرینی فرو میرود و در خواب به آسمانها رفته، سوار بر تکه ابری سیاه به جست و جوی خانه خورشید بر میآید .او در راه ماه را میبیند و در چشمه نقرهای شنا میکند، اما قبل از یافتن خورشید…