سفرنامه حاضر ثبت خاطراتی است از سفر به شیراز و اصفهان و ایل قشقایی حوالی سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۱ یعنی دورانی بحرانی از تاریخ ایران. ولی بازتاب این بحران در کتاب حاضر اندک است، یا شایسته و بایسته نیست. ولی دست کم این مزیت را دارد که ما را با نگاهی دیگر به سرزمین ایران آشنا میکند. البته این کتاب خالی از اشکال نیست. از آنجا که منبع اطلاعات و دانستههای نویسنده، اغلب خودِسرانه قشقاییاند، بسیاری از نکتهها و اشارهها از دیدی یکسونگرانه ریشه میگیرد، همچون بعضی مطالب مربوط به نقش ایل در ماجرای اصل ۴ امریکاییها، در فصل اردوگاه بهارهی خسروشیرین، یا مثلاً هر چند نویسنده با ناصرخان قشقایی دیدار کرده شرح حال مختصری از او نیاورده
(گفتنی است که محمد ناصر صولت قشقایی فرزند اسماعیل خان صولت الدوله فرزند داراب خان ایل بیگی فرزند مصطفی قلی خان فرزند جانی خان فرزند اسماعیل خان فرزند جانی آقای قشقایی است ناصر قشقایی در سال ۱۲۷۸ به شمسی به دنیا آمد از کودکی در کنار پدر به امور ایلاتی پرداخت در جریان جنگ جهانی اول و ابتدای مقابل بله قشقاییها با بریتانیا به نمایندگی از پدر به مذاکره با دشمنان پرداخت پس از شکست در جنگ نیز از جانب صولت با انگلستان قرارداد صلح امضا نمود در دوره هشتم نیز به همراه پدرش به نمایندگی مجلس انتخاب شد و با وی نیز دستگیر گردید پس از آزادی ابتدا به خراسان رفت و سپس دوباره به تهران بازگشت و در آدران شهریار به کشاورزی مشغول گردید و به دنبال حوادث شهریور ۱۳۲۰ شمسی خودسرانه به فارس و میان ایل بازگشت محمد ناصر قشقایی و برادرانش از شروع نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به طور همه جانبه به یاری دکتر مصدق شتافتند آنان حتی تا بعد از کودتای ۱۳۳۲ از مصدق و راهش علیه انگلیس حمایت کردند ناصر قشقایی در بهمن ماه ۱۳۶۲ در کشور آمریکا درگذشت ریاست ایل هم اکنون با ملک منصور قشقایی است محمد حسین قشقایی در لندن به سر میبرد و خسرو قشقایی در ۱۳۶۱ به اتهام ایجاد با فساد و روابط با آمریکا اعدام شد.)
نکته دیگر دیدگاه نویسنده درباره قواعد ایران است از آنجا که آشنایی او با ایران و مدت اقامتش در این سرزمین اندک بوده طبیعتاً آگاهی است در برخی موارد کم است و چه بسا با واقعیت همخوان نباشد.