بازتاب ها، نیز مانند نوشته های بی سرنوشت» و «یگانگی در چندگانگی»، مطالب پراکنده ای هستند که هر یک به مناسبتی بر قلم آمده اند. حاصل لحظه هایی هستند که می رفتند تا بگذرند، جزو خزانه بادها گردند؛ ولی اکنون لااقل بعضی از آنها در حبس کلام، یا حجلۂ کلام » جای گرفته اند.
انسان وقتی قدری پا به سال گذاشت، دیگر امانت دار باده می شود. اگر لحظه های سرشار زندگی را جرقه های فروزانی بگیریم، «یاد»، خاکستر آنهاست، و نوشتن، ترفندی است به امید آنکه او را به کمند بگیرد. براستی انسان بی ودیعه یاد چه می بود؟ چون به پشت نگاه می کرد، یک گذشته بی رنگ می دید، مانند سراب، مانند تصوری که یونانیان باستان از جهان دیگر داشتند
ما چون به خود نگاه کنیم، می بینیم که خزانه باد هستیم. از طریق آن جهان پهناوری پشت سر خود می بینیم، که چه خوش باشد و چه ناخوش، هر آن…..
توضیح از سایت