کتاب «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه!» حاصل مشاهدات عاطف حزین (خبرنگار مصری) است که در سال ۱۹۹۶ به فلسطین اشغالی سفر کرده و هم در شهر های صهیونیست نشین (از قبیل تل آویو) حضور یافته و هم در شهر های فلسطینی نشین (مانند غزه).
او که به تعبیر خودش برای «شناخت آیندۀ روند صلح» راهی سرزمین های اشغالی شده، در طول سفر، هم با شخصیت های سیاسی فلسطینی و غیرفلسطینی و هم با مردم عادی دیدار و گفتگو داشته و مشروح این گفتگو ها را در کتاب خود درج کرده است. به این ترتیب، با خواندن کتاب او، شناختی دقیق تر از آنچه در سرزمین های اشغالی می گذشته به دست خواهیم آورد.
خاطرات و مشاهدات خبرنگار عرب عاطف حزین از سفر به شهرهای صهیونیستنشین و مسلماننشین فلسطین اشغالی در سال 1996.
عاطف حزین در طول سفر خود با شخصیتهای سیاسی فلسطینی و غیرفلسطینی و هم با مردم عادی دیدار و گفتوگو داشته، وارد شهرکهای صهیونیستنشین ازجمله تلآویو شده و همینطور به غزه سفر کرده است. به اعتقاد مترجم این اثر، راوی بهوضوح، به خط سازش و روند صلح علاقهمند است و اساساً اگر کسی چنین رویکردی نداشته باشد، اجازۀ ورود به خاک فلسطین را ندارد، لذا نه این کتاب، بلکه هر کتاب دیگری هم که در این عرصه به دست میآوریم، توسط کسانی نوشته شده که در سودای ذهن اساساً با موجودیت رژیم صهیونیستی مشکلی ندارند. از دیگر آثار این مترجم میتوان به چند نمای خواندنی از تاریخ درخشان آل سعود، از افغانستان تا لندنستان، جاسوس استورم، کاملاً سری و… اشاره کرد.
دشمنشناسی» از حیاتیترین کلیدهای موفقیت در نبرد به شمار میرود و این بر کسی پوشیده نیست. آنچه همیت این کتاب رو بیشتر میکنه آن است که «دشمنشناسی» تبدیل به کلیدواژهای شده برای کسانی که بعضا در پی ارضای غریزۀ «خیالبافی» یا حتی غریزۀ «فحاشی» خود هستند! نگاهی به «بعضی» از کتابهای دشمنشناسی نشان میدهد که در این آثار، بسیاری از دوستان، یا دستکم افراد بیطرف، «دشمن» تلقی شدهاند و از آن گذشته، در شناخت آنها هم تنها چیزی که رخ نداده، «شناخت» است!
رژیم صهیونیستی بدون تردید بزرگترین دشمن حالا حاضر ما در صحنۀ منطقهای (و به یک معنا، در صحنۀ جهانی) به شمار میرود، دشمنیای که تمامی ابعاد و عرصهها را در برگرفته است. این دشمنی نه تنها یک دشمنی دینی و سیاسی، بلکه حتی یک دشمنی ملی است و این باید قاعدتا برای کسانی که به بُعد ملیگرایانه توجه دارند نیز حائز اهیت باشد.
راههای مختلفی برای شناخت این دشمن وجود دارد اما شاید یکی از بهترین راهها، بررسی چیزهایی باشد که خود صهیونیستها دربارۀ خود گفته و نوشتهاند یا کسانی با حضور در بین آنها یا مناطق تحت سیطرهشان، قلمی کردهاند. طبعا مورد دوم، بیشتر شکل سفرنامه یا خاطرات خواهد داشت. و بدیهی است، علاوه بر تامین هدف پیشگفته، خالی از جذابیت هم نخواهد بود.
کتاب «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه!» حاصل مشاهدات عاطف حزین (خبرنگار مصری) است که در سال ۱۹۹۶ به فلسطین اشغالی سفر کرده و هم در شهرهای صهیونیستنشین (از قبیل تلآویو) حضور یافته و هم در شهرهای فلسطینینشین (مانند غزه). او که به تعبیر خودش برای «شناخت آیندۀ روند صلح» راهی سرزمینهای اشغالی شده، در طول سفر، هم با شخصیتهای سیاسی فلسطینی و غیرفلسطینی و هم با مردم عادی دیدار و گفتگو داشته و مشروح این گفتگوها را در کتاب خود درج کرده است. به این ترتیب، با خواندن کتاب او، شناختی دقیقتر از آنچه در سرزمینهای اشغالی میگذشته به دست خواهیم آورد.
روزی خواهد آمد که من آن صبح ماه مارس ۱۹۹۶ را فرموش کرده باشم؟محال است. هیچ وقت عادت نداشتم که دوشنبه ها، زود به محل کارم در نشریه «اخباراليوم» بروم. آن روز هرچه تلفن کنار تختم زنگ زد، گوشی را برنداشتم. ولی وقتی تلفن همینطور زنگ زد و زنگ زد، تصمیم گرفتم صبحم را با دادن چند بد و بیراه شروع کنم.
پشت خط، «محمد عمر» بود، همکارم، تازه کلی هم سرزنشم کرد که چرا دیر جواب داده ام. آخرش هم گفت استاد محمد طنطاوی»، سردبیر نشریه، می خواهد درباره موضوع مهمی با منحرف بزند. وقتی خط را به سردبیر وصل کردند، بیش از چند کلمه صحبت نکرد پاسپورتت آماده است؟ خب، پس همین الان بیا دفتر چون باید به سفر بری اسرائیل. خداحافظ.
ساختار کتاب
کتاب «اسرائیلی که من دیدم؛ نه صلح، نه حرف اضافه!» جدید ترین اثر وحید خضاب مترجم کتاب های «فرمانده ر سایه»، «از افغانستان تا لندنستان» و «تاریخ درخشان آل سعود» است.
نگارنده این کتاب را دوازده فصل با عنوان های فریادی از پورت سعدی، روز قیامت، ملاقات با موساد!، شبی تل آویو، اشکیلون نه، عسقلان!، راه به سوی اریز، هتل امید، در برابر هرم فلسطین، اعدام یک میلیون غنچه، آوازهایی در مسیر، روستای خیانتکاران، و قدس برای همه است تنظیم کرده است.
از نظر من، این اسرائیل است که تعیین می کند چه می خواهد، نه حماس. چرا این را می گویم؟ به این دلیل: اسرائیل دنبال صلح است یا خشونت؟ حماس، صلح و معاهده را پذیرفت؛ ولی این اسرائیل است که نمی خواهد قدس شرقی را تحویل ما بدهد و شهرک هایش را برچیند و زندانی ها (یعنی اسرای فلسطینی) را آزاد کند تا بعدش دولت مستقل فلسطینی با همه پرسی مردمی برپا شود. این طرحی است که حماس 1993 ارائه کرد. این یعنی حماس می تواند به خواسته های امنیتی اسرائیل جواب دهد، اما حماس آنچه رخ داد را آتش بس می خواند و عرفات به آن صلح می گوید.
ولی واقعیت ها این را به مان نشان می دهد که این به هیچ عنوان یک معاهده صلح نبود. هدف اول و اخر اسرائیل امنیت است و اسرائیل فرصتی تاریخی برای دستیابی به صلح داشت و چون اولین بار در تاریخ قضیه فلسطین بود که سامان آزادی بخش فلسطین و اغلب گروه های مقاومت و مخصوصا جنبش های اسلامی حماس باهم توافق داشتند ؛ همه آماده بودند اسرائیلی را به عنوان امر موجود واقع به رسمیت بشناسند به شرطی که اسرائیل به حق ما در قدس اعتراف کند و در طول تاریخ هیچ وقت چنین موضعی وجود نداشت و می گویم اگر اسرائیل از این موقعیت استفاده نکند، چنین فرصتی دیگر تکرار نخواهد شد خصوص حماس قبول کرده بود اگر حکومت خودگردان بتواند شروط حماس را عملی کند حماس هم از طریق حکومت خودگردان با اسرائیل مذاکره غیر مستقیم کند ما نمی توانیم قبول کنیم که اسرائیل، هم امنیت را برای خودش بردارد، هم ثبات را هم زمین را. محال است اجازه دهیم چنین چیزی رخ دهد.