« خاطرات سفر به دیار غرب »، نوشته عبدالرحیم پرتوی

« خاطرات سفر به دیار غرب »، نوشته عبدالرحیم پرتوی

« خاطرات سفر به دیار غرب »، نوشته عبدالرحیم پرتوی

تلاش نگارنده بر این بوده که مطالب حتّی‌الامکان با صداقت و راستی و درستی و به‌دور از هرگونه بزرگ‌نمایی یا کوچک‌نمایی و یا تعصبی خاص و در کمال بی‌طرفی نوشته شود و خواننده خود به‌ارزیابی وقایع اتفاقیه به‌پردازد و از خواندن این خاطرات لذت بایسته و شایسته را ببرد.

در تبریز در فصل تابستانی گرم و مطبوع، دوشنبه دوم مرداد ۱۳۲۹ برابر با ۲۴ جولای ۱۹۵۰ میلادی در خانه‌ای بسیار بزرگ واقع در خیابان منصور تبریز به‌این دنیا چشم گشودم. خانه‌ای با حوض گرد و سنگی در وسط حیاطی بزرگ‌ که انتهای جنوبی‌اش را باغی از انواع درختان میوه تشکیل می‌داد که با پرچین چوبی از حیاط جدا می‌شد. در خانواده‌ای مرفه و مهم‌تر از آن، با محبّت و مهربان و صادق و با ایمان و با عواطف و پیوند‌های خانوادگی و زناشویی مستحکم و پایدار ویژۀ آن زمان. پدرم تاجر معتبری بود که به تجارت اجناس خرازی مانند ساعت رومیزی، چتر، فلاکس، مداد، سنجاق قفلی و ته‌گرد و دکمۀ قابلمه‌ای و.. مشغول بود و گاهی به ‌واردات کالا از شوروی سابق و ترکیه هم اهتمام داشت و به استانبول برای تجارت، سفر می‌کرد. برادر بزرگم کاظم که او را داداش صدا می‌کردیم تعریف می‌کرد که پدر، یک کارخانۀ چوب بری هم تاسیس کرده بود ولی موفقیت چندانی حاصل نشده بود و در کارخانۀ چرمسازی خسروی نیز مشارکت و سهامدار بود. همچنین ایشان تعریف می‌کرد که پیش از خانۀ خیابان منصور در یک باغ مسکونی بسیار بزرگ‌تر در محلۀ ششگلان زندگی می‌کردیم که گویا از یکی از شاهزادگان خریداری شده بود و درختان میوۀ زیادی داشت به‌طوری که هر کدام از خاله‌های مهربانم یکی از آن ها را به‌نام خود سند مالکیت زده بود یعنی که هیچکس حق نداشت جز خودشان میوه‌های آن را دست بزند! در حوض خانه نیز ماهی‌های حوض زیادی پرورش می‌یافت و برخی مغازه‌داران همسایه می‌آمدند و آن‌ها را به‌عنوان ماهی تنگ شب عید صید می‌کردند و رایگان می‌بردند. نهر آبی هم از زیر دیوار باغ وارد می‌شد و کل باغ را آبیاری می‌کرد و یک بار از داخل همین نهر دزدی شبانه وارد شده و اموالی را سرقت کرده بود و همین حادثه موجب شده بود که مادرم نگران شود و از پدرم بخواهد به منزل امن‌تر و کوچک‌تری که اداره‌اش هم راحت‌تر باشد نقل مکان کنیم و این چنین شد که آمدیم به خیابان منصور.»

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه