روایت اربعین از پنجره موکب
نویسنده: « دلم میخواست در این سفر در عمق اربعین حرکت کنم، شاید چیزهایی ببینم که وقتی فقط در حالوهوای زیارتم به چشم نیایند. به ریحانه گفتم بیا این بار، جور دیگری مسافر اربعین شویم تا بتوانیم به اندازه پنج روزِ سفر مشاهده و روایت ثبت کنیم. اما معنای این «جور دیگر» برای من، این بود که خودمان پیاده نرویم، چون خودم را میشناختم، وقتی همراه جمعیت قدم میزدم و مردم را میدیدم که مثل سیل به یک سمت سرازیر میشوند، محو تماشای ظاهر و باطن این حادثه میشدم ظاهرش تعداد زیاد آدمهایی بود که از هر رنگ و نژاد آمدهبودند و برای یک مقصد قدم میزدند، و باطنش عشقی بود که آنها را به این سفر کشانده بود و دلهایی که همه به یک سمت توجه داشتند.»