« همسایه های خانم جان »، نوشته زینب عرفانیان، راوی احسان جاویدی

« همسایه های خانم جان »، نوشته زینب عرفانیان، راوی احسان جاویدی

« همسایه های خانم جان »، نوشته زینب عرفانیان، راوی احسان جاویدی

تجربه ناب پرستار «احسان جاویدی» از چهارماه حضورش در بیمارستان البوکمال سوریه.

این کتاب روایتی است خواندی از جنگ در سوریه و خدمات مدافعین‌حرم ایرانی به این مردم. روایتی از خط فکری حاج قاسم سلیمانی که بعد از فتح البوکمال(آخرین پایگاه داعش در سوریه)، دستور داد همه زن‌ها و بچه‌ها باید سالم از شهر بیرون بیایند، بعد نیروها وارد شهر شوند. در «همسایه‌های خانم‌جان» روی دیگر جنگ که میان دود‌ِآتش و انفجار و وحشیگری‌های داعش است به تصویر کشیده می‌شود. تصویری که فقط در جبهه‌حق دیده می‌شود و همین فرق میان جبهه‌حق و باطل است.

نگاهم به پرچم ایران روی پشت‌بام می‌افتد. برای رسیدن این پرچم به اینجا خون داده‌ایم. بغض گلویم را مشت می‌کند. همسایه‌های خانم‌جان صبح­به­صبح به امید این پرچم دست بچه‌هایشان را می‌گیرند و به بیمارستان می‌آیند. بروم بگویم اشتباه آمده‌اید؟ بگویم دستمان از دارو خالی­ست؟ بگویم شرمنده! به خانه‌هایتان برگردید؟ جواب این مادران را هم بتوانم بدهم، جواب شهدا را چه بدهم؟ این مادرها دارو می‌خواهند، خون نمی‌خواهند که سخت باشد. قسمت سختش را شهدا داده‌اند. پرچم ایران بالای این ساختمان باشد و مردم ناامید برگردند؟ چشم­ به ­پرچم که سوز سرد تنش را تکان می‌دهد، زار می‌زنم. دست­به­دامن جواد می‌شوم؛ راهی جلوی پایم بگذارد. یاد حاج­احمد متوسلیان می‌افتم، می‌خواست این پرچم را در انتهای افق به زمین بکوبد. کف دست‌هایم را به پرچم و شهدایی که دورش جمع شده‌اند نشان می‌دهم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه