پسر کوچکی که از تنهایی به ستوه آمده بود و دلش میخواست سفر کند برای برقراری رابطه با درختها به جنگل میرود. او وقتش را صرف اهلی کردن درختها میکند، مخصوصا بلوط پیر که نگاه خیلی عمیقی دارد. پسر حتی میتواند حرف آنها را بفهمد و وقتی درختهای جوان او را به جشنشان دعوت میکنند، پسر کوچولو میداند که دیگر هیچوقت تنها نخواهد ماند. این داستان اثر «ژان ماری گوستاو لوکلزیو»، نویسنده معاصر و برنده جایزه ادبی نوبل، سفری جادویی و شاعرانه به سرزمین درختها است.