بخشی از کتاب : چند روزی از دهه محرم گذشته بود بدجور هوای کربلا به سرم زده بود هر بار که میخواستم با همسرم بروم کربلا، نمیدانم چه حکمتی در کار بود که همراهیاش با من جور نمیشد دلایلی مثل مدرسه پسرمان و دوران بارداری همسرم. در نهایت موقع رفتن او می ماند و با نگاه بارانی مرا بدرقه میکرد. دو سال است که زیارت اربعین بر جانمان مانده است …