«سرزمین بی پرنده» و «قلعه» روایتی هستند از زمانه ی خود که با نگاهی صادق و نثری دقیق، آینه ای در برابر چشم دانا می گذارند تا در آن نظر کند و آینده ای بسازد بدون آبله های فراوان بر چهره ی این سرزمین. اما تا نباشد پایه ای و مایه ای در انسانیت و تعهد به آینده ای در خور مردمان این سرزمین نمی توان انتظار داشت که در این آینه بنگرند. گویی این آینه است که خطا می کند و ما را جز راستی و درستی خللی نیست. پس این دو متن، دو چشم اند: نظاره گران بی تعارف زمین و زمان، برخاسته از نازکی طبع لطیف و قلمی ادیب. سندی بی ادعا که نشان می دهند چطور خیال شورانگیز در متن دراندازیم بی آن که گزندی به اصالت موضوع وارد کنیم.
توضیح از سایت