«سفرنامه ابراهیم صحافباشی»، به اهتمام محمد مشیری

«سفرنامه ابراهیم صحافباشی»، به اهتمام محمد مشیری

«سفرنامه ابراهیم صحافباشی»، به اهتمام محمد مشیری

این کتاب مطالب جالب و شیرین خاطرات سفر یک ایرانی به دور دنیا می باشد و نمودار دلچسبی است از خاطره ها و برداشتهای یک ایرانی دوران قبل از مشروطیت از نچه در کشورهای پیشرفته خارج دیده و فهمیده است…

… امروز در خیابان شانزه لیزه، مردم به یکدیگر گل می اندازند. یکی از عیدهای بزرگ است. خیلی سخت می گذرد ندانستن زبان فرانسه. شخص ایرانی را دیدم، حکایت شام شب را گفتم. بعضی دکان های ارزان را نشان داد که به هفت،هشت قران می توان غذا خورد. خیلی ممنون شدم. اگر روزی یکصد تومان برای دیدن خرج کنم، آنقدر دلتنگ نیم که برای خوراکی خرج می شود. کسی که بره یکی یک تومان خورده، حالا چگونه یکی پنجاه تومان می تواند خورد؟

باری، در پاریس به هر قهوه خانه که شخص می رود، حکماً باید مقداری هم به پیش خدمت بدهد به رسم انعام. اگرچه لندن هم همین حالت را دارد لکن مثل اینجا حتمی نیست. در اینجا گاه می شود که شخص یادش می رود، اسباب خجلت است. باری امروز چون راه زیاد رفته بودم، پایم به شدت درد می کرد، ملکی پوشیدم. چند قدمی که در خیابان راه رفتم، دیدم تمام مردم به پای من نگاه می کنند. لابد، برگشته به منزل، کفش نرمی خریده، پوشیدم.

الفیه شلفیه را در کوچه های پاریس، محرمانه می فروشند که اگر پلیس ببیند، مانع می شود. شخصی در خیابان اظهار نمود که این قوتی الفیه شلفیه است؛ ببرید! قیمتش سه فرانک است.

من هم چانه زده به یک فرانک خریدم. در ضمن صحبت که دستش بود، قوتی گنجفه را به من داد و پولش را گرفت. من هم در جیب نهاده، رفتم. وقتی که به منزل رسیدم، بیرون آوردم؛ دیدم یک دسته گنجفه منحوس است که یک عباسی قیمت ندارد. نتیجه بزرگی گرفتم از اینکه آنچه که منع کرده اند، نباید جلواش رفت که زیان دارد و اگر این عمل صحیحی بود، پلیس منع نمی کرد. عمل پنهانی و دربسته و خلاف، همین عاقبتش هست.

توضیح از سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه