موضوع کتاب گزارشی است از اوضاع جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی خوارزم(به مرکزیت خیوه) در اواخر قرن گذشته . سرزمینی که تا پیش از آن که به تصرف روسیه تزاری درآید و توسط دولت شوروی در جمهوری های ازبکستان و قزاقستان مستحیل گردد، برمناطق سفلای رودخانه جیهون(ـمودریا) اطلاق می شد. نام این سرزمین در متون اسلامی و غیراسلامی به صورت های خوارسمیه و خوارسیما نیز آمده است. اما خیوه، که در زمان سرکردگان ازبک بعد از دوره امیر تیمور رفته رفته کرسی خوارزم شد و تدریجاً اسم آن بر تمام ایالت خوارزم اطلاق گردید. خوارزم سرزمینی کهنسال بوده است که از دیرباز بخشی از قلمرو سیاسی ، جغرافیایی و به ویژه فرهنگی ایران به شمار می رفته است. این سرزمین که در عصر اسلامی و در مدتی طولانی از کانون های عمده زبان و فرهنگ ایران و تمدن اسلام بوده و سلسلهی حکومتی ایران همواره آن را جزء قلمرو خود می دانسته اند. در دوره صفویان با قدرت گرفتن ازبک ها مقدمات جدا شدن این سرزمین از خاک ایران قوت گرفت و در دوره قاجار با مداخله روسیه تزاری و مداخله استعماری بریتانیا در هندوستان و افغانستان ، جدایی خوارزم از ایران که تا آن زمان جزء خراسن بزرگ بود واقعیت یافت.
تا بعد از مدت ها اقداماتی جهت برگرداندن خوارزم قوسط قاجارها صورت می گیرد. اردوکشی سرهنگ اسماعیل میرپنجه به سوی مرو نیز اشاره و گزارش آن در این اثر ذکر شده است.
کتاب در پانزده باب به صورت گزارش و نه مطلب در خصوص موقعیت و اوضاع فرهنگی و سیاسی و اقتصادی خوارزم و خیو آمده است.