آن سوی خاطرات (250 خاطره از سفر به 25 کشور جهان) در تونس مرا به قتل تهدید کردند! …. در این هنگام شخصی که لباس دشداشه به تن داشت با غضب و شدت سوال کرد نظرت دربارهی اُمالمومنین عایشه چیه؟ با خونسردی پاسخ دادم: سیدتنا عایشه زوجت النبی… اصلا نگذاشت سخن من تمام شود، بلافاصله دوباره با خشم و چهرهی برافروخته پرسید: دربارهی سیدنا ابوبکر چه میگویی؟ بدون تامل گفتم: هو من کُبّار الصحابه و خلیفت النبی… ولی باز نگذاشت ادامه دهم و با مشت زد توی سینهام و گفت: تو چرا اینجا آمدی؟ توی تونس چهکار میکنی؟! اصلا به روی خودم نیاوردم که رفتارشان دارد تندتر میشود؛ بلکه سوالش را با این سوال پاسخ دادم: مگر اینجا مسجد نیست؟ خب منهم برای نماز آمدهام. اما در جوابم گفت: اینجا مسجد اهل سنت است و تو نباید اینجا بیایی! و بعد هُلم داد و فریاد زد: برو بیرون از اینجا…!