«بم، زیرآوار»، محمود زمانی

«بم، زیرآوار»، محمود زمانی

«بم، زیرآوار»، محمود زمانی

کتاب بم، زیر آوار نوشته‌ی محمود زمانی به مناسبت شانزدهمین سالگرد زلزله‌ی بم، خاطرات دو تن از امدادگران حاضر در این اتفاق را روایت می‌کند و به مشکلات روزهای نخست امدادرسانی به مردم آسیب‌دیده می‌پردازد.

زلزله‌ی بم با 6/6 ریشتر در صبح 5 دی‌ماه 1382 شهر بم و مناطق اطراف آن را لرزاند. این زلزله بیشترین تلفات انسانی در میان زمین‌لرزه‌های تاریخ ایران را داشته است و از همین رو یکی از ناراحت کننده‌ترین اتفاقاتی است که بسیاری از مردم از یاد نبرده‌اند.

اکنون شانزده سال از این فاجعه می‌گذرد و در این سال‌ها هنرمندان بسیاری در زمینه‌های گوناگون به این حادثه و ابعاد گوناگون آن پرداخته‌اند. در این میان صاحبان قلم نیز زلزله‌ی بم را فراموش نکرده‌اند و درباره‌ی آن بسیار گفته و نوشته‌اند و کتاب بم، زیر آوار (Bam under the rubble) یکی از آثار موفقی است که با بیان خاطرات دقیق و جزئی‌نگرانه، شما را با ابعاد پنهان این زلزله آشنا می‌کند.

قدرت قلم و نگاه دقیق محمود زمانی میزان تأثیرگذاری این کتاب را چندین برابر کرده است و شما خود را در میان خرابه‌های شهر بم می‌یابید.

در بخشی از کتاب بم زیر آوار می‌خوانیم:

از اصفهان که راه افتادیم، هیچگونه وسایل و لوازم شخصی و لباس امدادی نداشتیم. ماموریت آنقدر مهم بود که اصلاً به این چیزها فکر نکرده بودیم. رادیو هم برنامه‌های عادی خود را قطع کرده بود و لحظه به لحظه خبرهای ناگواری را پخش می‌کرد. با همسفری‌ها قرار گذاشتیم بدون درنگ و معطلی به حرکت ادامه دهیم و در جمعیّت هلال احمر نایین، لباس و دیگر لوازم مورد نیاز را تحویل بگیریم.

پشت فرمان، ناهار مختصری خوردیم و با سرعت به سمت نایین در حرکت بودیم. مقرّر شده بود آمبولانس‌ها در نایین منتظر رسیدن ما باشند و از آن جا همه باهم راهی بم شویم.

ساعت سه بعد از ظهر به نایین رسیدیم و بلافاصله وارد جمعیت شدیم. غیر از مسئول انبار که لباس و دیگر نیازهای ما را آماده کرده بود، کس دیگری آن جا نبود. وقتی علت رفتن آمبولانسها را پرسیدیم، گفت:

– (از تهران بی سیم زدند که بدون درنگ به سمت بم حرکت کنند، چون به آمبولانس بسیار نیازمند هستند و مجروحین بسیار زیادند. به همین علت آن‌ها حتی بدون خوردن ناهار به حرکت ادامه دادند و رفتند. )

لباس امدادی و دیگر وسایل را تحویل گرفتیم و حرکت کردیم. هدف ما رسیدن هرچه زودتر به محل وقوع زلزله بود. جاده شلوغ بود. نباید جوّ گیر می‌شدیم و با سرعت غیر مجاز حرکت می‌کردیم. اولین اصل از خصوصیات یک امدادگر ورزیده، حفظ آرامش و خونسردی است. اما با در نظر گرفتن فاجعه‌ای که رخ داده بود، مگر می‌توانستیم خونسرد باشیم و با آرامش رانندگی کنیم؟ خودروهای ما ماشینهای قدرتمند و پر توانی بودند و چون اسب راهواری جاده را زیر چرخهای خود فراری می‌دادند.
هرچه در رانندن احتیاط می‌کردیم که با سرعت نرانیم، نمی شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه