« عطش ماندگار »، نوشته: فتح الله بی نیاز

« عطش ماندگار »، نوشته: فتح الله بی نیاز

« عطش ماندگار »، نوشته: فتح الله بی نیاز

مهاجر، انسان خوشبختی نیست، زیرا ترک وطن ناشی از احساس غربت و دردمندی غیر قابل تحمل در خاک وطن است و بالاخره این که ترک وطن، تنها در دوری از سرزمین آباء و اجدادی خلاصه نمی‌شود.

این که چنین احساساتی زاییده چه عواملی‌اند، یک موضوع است و این که مهاجر به دنبال چیست، موضوعی دیگر، عطش ماندگار در پی تحلیل این دو وجه نیست، بلکه می‌خواهد با انکشاف روابط انسان‌ها و تقابل آنها با وجوه مختلف هستی، شخصیت عده‌ای از مهاجران و نیز رخدادهایی را که باعث تشدید دوگانگی‌های آنها می‌شود، بازنمایی کند. داور نهایی دریافت این بازنمایی، خواننده است: کسی که اگر به «همزاد» پنداری نمی‌رسد، دست کم به «همحسی» برسد.

منبع

“در این داستان، دختری به نام “مهتاب” به اصرار پدر به ازدواج با پسر عموی ناتنی مادرش ـ احمد ـ تن در می‌دهد. این در حالی است كه “مهتاب” پیش از این كه خواستگاری به نام “علی” داشته كه خانواده مانع از ازدواج این دو می‌شوند. اما احمد مردی است آتشی مزاج و بد دل كه همین امر سبب می‌شود تعادل روحی مهتاب بر هم بخورد و به شخصیتی منزوی بدل شود. از طرفی احمد به خواهر مهتاب نظر سوئی دارد و این كار زمینه‌ساز جدایی آن دو می‌شود. اما داستان با آشنایی مجدد مهتاب با علی ـ كه پسری پرورشگاهی، و مهتاب از آن بی خبر بوده ـ روند دیگری پیدا می‌كند.”

منبع

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه