«مشاهدات» سفرنامه کشورهای مختلف (مشاہدات؛ مختلف ممالک کے سفرنامے» _ زبان اردو_ ترجمه نشده)،خواجه محمد اِکرام الدین

«مشاهدات» سفرنامه کشورهای مختلف (مشاہدات؛ مختلف ممالک کے سفرنامے» _ زبان اردو_ ترجمه نشده)،خواجه محمد اِکرام الدین

«مشاهدات» سفرنامه کشورهای مختلف (مشاہدات؛ مختلف ممالک کے سفرنامے» _ زبان اردو_ ترجمه نشده)،خواجه محمد اِکرام الدین

دکتر خواجه محمد اِکرام الدین (زادروز: 1964) در «مرکزِ زبان هایِ هندوستانی، مدرسه زبان، ادبیات و مطالعات فرهنگی» وابسته به «دانشگاه جواهر لعل نَهرو»(دهلی، هندوستان) استاد زبان اردو است. وی برای دوره سه سال مدیر «قومی کونسل برای فروغ اردو» (دهلی) بود. دکتر اِکرام الدین به کشورهایِ مختلف جهان سفر کرده است. ابتدا این سفرنامه ها در نشریات هندوستان منتشر شد. سپس در ویب سایت شخصیِ ایشان بارگذاری شد. (https://khwajaekram.com/category/travelogue/) سال 2020 همه سفرنامه ها یکجا در کتابی جداگانه منتشر شد:
«مشاہدات؛ مختلف ممالک کے سفرنامے»، نویسنده: خواجه محمد اِکرام الدین، براون پَبلی کِیشنز، دهلی، هندوستان، 2020. (عنوان سفرنامه به فارسی: «مشاهدات: سفرنامه کشورهای مختلف»)
در این کتاب، 11 سفرنامه نوشته شده است که پیش از همه این نوشته و تقریظ ها آمده است:
– «پیش لفظ» از: خواجه محمد اِکرام الدین. وی نوشته است که سفرنامه سفرهای درونِ شهری هندوستان را هم نوشته است که در این کتاب آورده نشده اند. سفرنامه حج خود را هم تصمیم دارد بنویسد. سفرنامه ازبکستان جداگانه هم چاپ شده است.
– «زمین کے اتنے سے ٹکڑے پہ» (= روی تکه ای از زمین) از: عتیق الله (مدیر پیشینِ گروه اردو، دانشگاه دهلی، دهلی)
– «دو باتیں» (=دو حرف) از: علی احمد فاطمی (مدیر پیشینِ گروه اردو، دانشگاه اله آباد، اله آباد)
– «مصنف کا مختصر تعارف» (= معرفی کوتاهی از مولف) از: محمد رکن الدین (دانشگاه جواهر لعل نهرو، دهلی)
عنوانِ 11 سفرنامه به ترتیب:
(1) «پاکستان چقدر دور، چقدر نزدیک» – سفرنامه پاکستان. برای نخستین بار در اوت 2006، برای شرکت در همایش « تحقیق و نقد در ادبیات اردو قرن بیست و یکم»، دانشگاه جی.سی فیصل آباد- برای دومین بار در ژوییه 2008 برای شرکت در همایش «ابعاد و گرایشاتِ آموزشِ عالی»، دانشگاه پیشاور.
(2) «وادی هایِ زیباییِ قسطنطنیه» – سفرنامه ترکیه. برای نخستین بار در می 2010 برای شرکت در کارگاه آموزشِ بین المللی- برای دومین بار برای شرکت در همایش بین المللی خانواده که از 25 تا 29 نوامبر 2010برگزار شده بود – برای سومین بار برای شرکت در همایش بین المللی صدسالگی تاسیس زبان اردو در ترکیه که از 12 تا 14 اکتبر 2015 برگزار شده بود.
(3) «سفرِ به یاد ماندنیِ ژاپن» – سفرنامه ژاپن- برای نخستین بار در می 2011 به دعوت سردبیرِ ناصر ناکاگاوا و به مناسبتِ دومین سال تاسیسِ «اردو نِت جاپان» – دومین بار در سال 2016 به مناسبت رونماییِ دومینِ کتابِ ناصر ناکاگاوا «دنیا میرے آگے»
(4) «آمریکا نامه» – سفرنامه آمریکا- برای نخستین بار برای شرکت در همایشِ «ارزش هایِ اخلاقی، معنوی و روشنفکری در شرق و غرب» که از سوی «دانشگاه وِست ویرجینیا» از 7 تا آوریل 2011 برگزار شده بود.
(5) «در کشورِ حافظ و سعدی»، سفرنامه ایران- در سطرهایِ آینده به طور جداگانه به این سفرنامه پرداخته شده است.
(6) «سفرهای فراموش نشدنیِ اروپا» – می 2014 برای شرکت در همایش «تهذیب، اقدار اور عدل» از سوی «دانشگاه واسا» در فنلاند برگزار شده بود. با ویزای شینگن به آلمان و سوئیس سفر نمود- در می سال 2018 به دعوت صدف مرزا، مدیر «انجمن بین المللیِ ادب و فرهنگ» به دانمارک رفت و سپس برای دیدن «مسجد قرطبه» به اسپانیا رفت و بعد به فرانسه و آلمان. در آلمان برای شرکت درهمایش «اقبال اور گوته»، سپس با ماشینِ یکی از دوستان هندوستانیِ مقیم آلمان به هلند و بلژیک رفتند- در می 2018 برای گردآوری مطالب درباره اقبال به آلمان رفت.
(7) «جزیره بهشت نمایِ موریس»، سفرنامه موریس – برای نخستین بار در سال 2015 به دعوت «موسسه مهماتما گاندی»– برای دومین بار در نوامبر2015 به دعوت «اتحادیه اردو زبان ها»
(8) «مصر؛ سرزمینِ انبیاء و اولیاء»، سفرنامه مصر – مارس 2018 مصر به دعوت یوسف عامر و دکتر رانیا فوزی از دوستان هندوستانی.
(9) «گزراشِ قافله ادبیِ اروپا»، سفرنامه انگلستان. در ژوییه 2018 به دعوتِ «ادبی قافله ارو پا».
(10) «هرات؛ شهرِ اولیا»، سفرنامه افغانستان. در 2018 برای شرکت در همایش «پیوندِ سلسله چشتیه از اَجمیر(هندوستان) تا هرات (افغانستان» که از سوی «مطالعاتِ هند-ایرانی» هندوستان برگزار شده بود.
(11) «چند روز در کشورِ امام بخاری»، سفرنامه ازبکستان. در آوریل 2019 برای سخنرانی از سوی «موسسه ایالتیِ شرق‌شناسیِ تاشکند» دعوت شده بود.

«در کشورِ حافظ و سعدی»، سفرنامه ایران.
در 7 ژوییه سال 2011 برای گردش برای نخستین بار به ایران دکتر خواجه محمد اِکرام الدین همراه سید اختر حسین (استاد فارسیِ دانشگاه جواهر لعل نَهرو، دهلی) به ایران آمدند. با پرواز دهلی- امارات وارد تهران شدند. در هتل نادری اقامت کردند. از آنجا با قطار به یزد رفتند. سپس با ماشین به اصفهان سفر نمودند. بعد با قطار از اصفهان به تهران رفتند و اقامت در هتلی در خیابان سعدی.
در سال 2013 برای شرکت در «همایش بین المللیِ میراث مشترک ایران و هند» که در شهر قم برگزار شده بود. با اتوبوس از قم به شیراز. با وسیله ای که در سفرنامه ذکر نشده است به قزوین رفتند به دعوت خانم دکتر ماندانا منگلی. با ماشینِ دخترِ خانمِ ماندانا گیلان و دریای خزر . با وسیله ای که در سفرنامه ذکر نشده است برگشت به تهران و اقامت در بنیاد سعدی. سخنرانی در گروه اردو، دانشگاه تهران.
مکان های بازدید در تهران: گروه اردو،دانشگاه تهران- ملاقات با دکتر نرگس جابری نسب در دانشگاه آزاد اسلامی واحد جنوب- کاخ گلستان – چند مسجد تاریخی – موزه ایران باستان- بازار بزرگ، سفارت هندوستان در تهران و دیدار با آقای عبدالسمیع (وابسته فرهنگی هند در ایران) و رفتن به منزل ایشان، مسجدشاه- بازار تجریش- رستوران شاطر عباس-
مکان های بازدید در یزد: منزل خانم ماندا منگلی- مسجد جامع- دانشکده هنر و معماریِ دانشگاه یزد- کارگاه کاشی سازی.
مکان های بازدید در اصفهان: دانشگاه اصفهان و دیدار با دکتر نرگس گنجی(استاد ادبیات عربی) و سید مهدی نوریان (استاد ادبیات فارسی) – میدان امام- عالی قا پو- مسجد لطف الله – مسجد شاه- در جلفا کلیسای و موزه وانک- زاینده رود
مکان های بازدید در شیراز: پرسپولیس- باغ ها و قلعه های معروف- مزار سعدی و حافظ-
**********
بیشتر مردمِ هندوستان و پاکستان وقتی به ایران می آیند به شهرهایِ مشهد(برای زیارت)، قم (برای زیارت)، شیراز (برای زیارت مزار حافظ و سعدی)، اصفهان (برای ساختمان های تاریخی‌اش)، تهران (برای پایتخت بودنش) مسافرت می‌کنند. از این رو،سفرنامه «در کشور حافظ و سعدی» از انگشت شمار سفرنامه هایی است که گردشگرِ شبه‌ قاره ای به یزد سفر کرده است و سفرنامه این شهر را نوشته است. از آنجایی که جناب آقای حسین مسرّت – از یزدشناسانِ ایران- در موضوعاتِ یزد والهانه تحقیق می کنند، به احترامِ ذوقِ علمیِ ایشان بخشِ یزدِ این سفرنامه از اردو به فارسی در اینجا ترجمه می شود:

«اتفاقاً در کوپه ای که ما نشسته بودیم، در نیمکتِ روبروی ما یک خانواده ایرانی بودند که هم سن و سالِ ما بودند. برادر اختر[*]، چون چندین بار به ایران آمده بود، به من گفت که کنار پنجره بنشینم تا از مناظر بیرون لطف اندوز شوم. خودش هم نام باغ‌ ها و میوه های جاده ها را به من توضیح می داد. خانم ایرانی به شوهرش گفت که از اینها بپرس که اهلِ چه کشوری هستند و آیا در کشورِ آنها درخت نیست که اینها با چنین حیرتی این درختها را می بینند؟ شوهر با خجالت با ما صحبت کرد، می ترسید که مبادا فارسیِ او را متوجه نشویم. وقتی ما حرفهای او را فهمیدیم و برادر اختر، درباره خودمان توضیح داد، بیشتر از جوابِ سوالشان، از لب و لهجه فارسیِ برادر اختر شگفت زده شدند که چطور چنین شسته رفته فارسی صحبت می کند. وقتی دراین باره پرسیدند، به شگفتی‌ اشان بیشتر اضافه شد. بعد درباره هندوستان از ما سوال کردند: رابطه بین ایران و هندوستان، تاج محل، فیلم هایِ هندوستانی و غیره. و به این ترتیب ما با هم خودمانی شدیم. این همسفران هم به یزد می رفتند. شوهر استادِ دانشگاهی در یزد بود و همسرش حسابدار باتجربه ای بود. تمام راه، آنها با میوه، چای و قهوه از ما پذیرایی کردند. و به این ترتیب سفرِ شش ساعته به آسانی سپری شد و ما درباره ایران اطلاعات زیادی بدست آوردیم. فهمیدیم که ایرانی ها درباره هندوستان چه ذهنیتی دارند. خوشحال شدیم که آنها، هندوستانی ها را دوست دارند».
«در ایستگاه راه آهنِ یزد، خانم ماندانا و همسرش – محمد- منتظر ما بودند. خانم ماندانا با خوشحالی زیاد از ما استقبال کرد. خوشی از چهره ایشان می بارید. ما به سرعت سوارِ ماشین آنها شدیم و به خانه خانم ماندانا رفتیم. تمام افراد خانه، چشم به راه ما بودند. سراپا منتظر. چنان با خوشحالی از ما استقبال کردند، گویا در پوستِ خود نمی گنجیدند. آنها شامِ بسیار مجللی برای ما تدارک دیده بودند. خانم ماندانا در دانشگاه یزد، استاد فارسی است و همزمان در دانشگاه جواهر لعل نهرو، به راهنمایی دکتر سید اختر حسین دکتری می گذراند. [**] با دیدن خانم ماندانا، متوجه شدم که یک استاد، از یک استاد پذیرایی می کند و به او احترام می گذارد. در خانه خانم ماندانا چند چیز را مشاهده کردیم، اما دو چیز را به طور ویژه می خواهم بگویم: دور سفره همه ما یکجا نشسته بودیم [***]: خانم ماندانا، شوهرش، دخترش، پسرش، خواهرش و شوهر خواهرش. خواهر و شوهر خواهر برای دیدنِ ما از صد کیلومتر آن طرفتر، از کرمان آمده بودند. سفره بزرگی پهن شده بود و انواع واقسام چیزها در آن گذاشته شده بود. برای همین تعداد ظرف ها خیلی زیاد شده بود. پس از شام خوردن، دیدم که همه نفری یک ظرف برداشتند. بی اندازه تعجب کردم که ما هندوستانی ها به بچه ها می گوییم که ظرفها را بردارند یا خیلی زیاد باشد به زنها دستور می دهیم. [****] اما اینجا، خواهر و شوهر خواهر که مهمان بودند، هیچ عیبی برایشان نبود که در این کار شریک شوند. به علاوه تمام افراد خانه، با هم خیلی راحت بودند که با دیدنِ آنها رشکمان می آمد. [میزبانها] در مهمان نوازیِ ما دقیقه ی کم نگذاشتند. سپس آنها در هتل 5 ستاره یزد، برای ما اتاق گرفتند. 9 ژوییه صبحانه خوردیم و بعد همراه خانم ماندانا به دیدن مسجد جامعِ یزد رفتیم. ویژگیِ خاصِ مسجد در این بود که درقرن 16 میلادی ساخته شده بود و دارای 3 بخش بود. در دوطرفِ بخشِ میانی هم مسجد ساخته شده بود. بهترین نمونه معماری بود. یک طرف برای تابستان و یک طرف برای زمستان. معماریِ مسجد واقعاً تماشایی بود. در روزگاری که الکتریسته نبود، مردم برای زمستان ها و تابستان ها فکر کرده بودند.کاشی کاری این مسجد هم در نوع خود منفرد بود و پس از سپری شدن صدها سال، هنوز هم درخشش آن برقرار بود. برخی از قسمت هایِ مناره و گنبد در حال تعمیر بود. اینجا با پروفسور مهدوی پور بابکی دیدار کردیم [*****]. این کار مرمّت، زیر نظرِ او انجام می شد. ایرانی ها در کاشی کاری از جایگاه ممتازی برخوردار هستند. آنها قرن هاست که این هنر را حفظ کرده اند. چیزی را که «تائل وُرک» (Tile work) می گوییم، کاشی کاری هنری فراتر از آن است. نقاشی هایی که در منبر و محراب و گنبد به نظر می آیند، دارای انواع مختلفی است که برخی به قرن 16 میلادی برمی گردد و برخی به قبل و بعدِ آن. شاهکار است که هنری که هنوز هم به همان شیوه زنده است. پروفسور مهدوی گفت که این مسجد به شیوه ای ساخته شده است که سرما و گرما و باد شدید در آن اثر نمی گذارد. در یزد بادهای شدید می وزد و منطقه ای گرمسیر است. برای همین وقتی به بامِ جامع مسجد رفتیم، دیوارهایِ عجیبی روی خانه ها دیدیم. معلوم شد که این ها بادگیر هستند. بادگیر تکنیکِ روزگارانی است که برق نبود. کار بادگیر این است که باد را می گیرد و به داخل خانه می برد و طوری ساخته شده بود که وقتی باد به داخل خانه می آمد، تمام خانه را خنک می کرد. این مشاهده عینی به این دلیل میسر شد که در یزد، دولت برایِ دانشکده هنر و معماری یک حویلی وقف کرده بود که مربوط به دوره قاجار است. پروفسور مهدوی پور بابکی استاد همین دانشکده است. وقتی همراه ایشان داخلِ ساختمان شدیم، هوایِ هدایت شده از سوی بادگیرها را حس کردیم. پروفسور مهدوی پور بابکی نشانمان داد که چطور هوای خنک داخل می شود و هوای گرم بیرون می رود. همچنین چندین طبقه زیر زمین بود. همین طور که پایین می رفتیم، هوا خنکتر می شد. در پایین ترین طبقه، با ساکن شدن آب، روش خنک کردن ایجاد می شد. و در این بخش در قدیم، انباری بود. گویا یخچال امروزی بود. پروفسور مهدوی پور بابکی به کارخانه کارشی کاری رفتیم تا ببنیم که کاشی چطور ساخته می شود. از خاک تا نقش و نگار کشیدن. اینجا بود که فهمیدیم که این هنر چرا اینقدر مشکل است. مرحله وار این هنر را دیدیم. روی کاشی رنگ و روغن های مختلف می زدند و رویِ آنها را با آیات قرآنی می نوشتند. هنر کاشی کاری در اصفهان و یزد مشهور است. چیزهای دیگری را هم دیدیم و برای دیدنی های دیگر شهر یزدی رفتم که این شهر برای آنها مشهور است. یزد، شهر پارسیان[******] است. آتشکده پارسیان هم دراین شهر است. این شهر، قبله و کعبه پارسیان و زردتشیان به شمار می رود. چون آتشکده آنها – که برای آنها مقدس است- بیش از 700 سالاست که همچنان شعله ور است. یزد، تنها شهر ایران است که تعداد زیادیِ زرتشتی در آن زندگی می کنند،بلکه باید بگوییم که یزد، در واقع شهر زرتشتیان است. البته الان تعداد آنها کم شده است. چون شهر زرتشتیان است چیزهای سنتی و مخصوص آنها هم در این شهر است.رسم آنهاست که مردگان خود را دفن نمی کنند، و آن را نمی سوزانند. بلکه بنا به رسمشان، جایی دور از شهر، روی قله کوهی عمارتی ساخته اند و مردگان خود را روی آن می گذارند تا پرنده ای کلاغی آن را نوک بزند و بخورد. به عقیده زرتشیان، جسدی را که پرنده زودتر بخورد، فردی نیک است. ساختمانی را که در آن مردگان خود را می گذارند دخمه می گویند. در اقامت دو روزه امان در یزد و دیگر شهرها، خانم ماندانا همیشه همراه ما بود. بیشتر در منزلِ ایشان غذا خوردیم و با ماشینِ ایشان گشتیم. وقتی ایشان از ما پذیرایی می کرد، احساس می کردم که به خاطرِ من در زحمت هستند، اما خانم ماندانا از خدمت به ما خیلی خوشحال بود. نه فقط ایشان، همسر، خاهر، دختر و همه اشان در این فکر بودند که ما ذرّه ای به زحمت نیفتیم. و از این بابت خوشحال بودند. 10 ژوییه به اصرار خانم ماندانا و با ماشین ایشان به اصفهان رفتیم…».

پی نوشت:
[*] بین مردم هندوستان رایج است که برای احترام و صمیمت یکدیگر را «بهایی» (برادر) یا «بَهَن» (خواهر) خطاب می کنند.
[**] ماندانا منگلی – دکترای ادبیات تطبیقی از «دانشگاه جواهر لعل نهرو» در هندوستان؛ عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب.
[***] در هندوستان معمولاً در این مواقع، خانمها جدا غذا می خوردند و مردها جدا. بیش از اینکه دلیلِ مذهبی داشته باشد، دلیلِ فرهنگی دارد.
[****] در بیشتر خانواده هایِ هندوستانی مردها کارِ خانه را انجام نمی دهند، حتی همین سفره جمع کردن را.
[*****] دکتر حسین مهدوی پور بابکی – استادیار گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه یزد.
[******] در هندوستان (و شبه قاره) به زرتشیان «پارسی» و به صورت جمع «پارسیان» می گویند.

به پیشنهاد خانم لیلا عبدی خجسته
www.safarvaname.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه