«ضیاء الله کوکَر» (پاکستانی)؛ سفرنامه پژوه برتر

«ضیاء الله کوکَر» (پاکستانی)؛ سفرنامه پژوه برتر

«ضیاء الله کوکَر» (پاکستانی)؛ سفرنامه پژوه برتر

در شهر گوجرانوالا پاکستان «کتاب خانه یادگارِ عبدالمجید کوکر» است که از نظر داشتن سفرنامه، کتاب های چاپ سنگی، روزنامه ها و نشریات قدیمیِ شبه  قاره بسیار غنی است. آقای ضیاء الله کوکَر پس از درگذشتش پدرش اداره کتاب خانه را برعهده دارد و روز به روز بر غنای آن می افزاید. در مقاله ای ایشان درباره کتابخانه  اشان نوشته اند:

نام من ضیاء الله کوکَر است در شهر گوجرانوالا، ایالتِ پنجاب پاکستان ساکن هستم. لیسانس مهندسی الکترونیک دارم. کارخانه  دار و تاجر هستم. اکنون بازنشسته شده  ام و تمام وقتم در «کتاب خانه یادگارِ عبدالمجید کوکر» می  گذرد. تا کنون چندین فهرست از این کتاب  خانه به زبان اردو منتشر شده است.

–       نوادرات: فهرست نُهصد سفرنامه در کتاب  خانة عبدالمجید کوکَر تا سال 1997. (این کتاب در 1998منتشر شد)

–       ماہنامہ رسائل کے خصوصی شمارے: فهرست ویژه نامه هایِ ماهنامه های موجود در کتاب خانة یادگاری عبدالمجید کوکر در گوجرانوالا از سال 1902 تا 2005. (این کتاب در 2006 منتشر شد) (ترجمه عنوان به فارسی: ویژه نامة ماهنامه ها)

–       بچوں کی صحافت کے سوسال  (1903-2002) (این کتاب در 20007 منتشر شد) (ترجمه عنوان به فارسی: صدسال مطبوعات کودکان)

–       فهارس الاسفار: فهرست 1300 سفرنامه در کتاب خانة یادگاری عبدالمجید کوکر در گوجرانوالا تا اواسطِ سال 2004. (این کتاب در 20007 منتشر شد)

–       تعلیم گاہوں کے رسائل و جرائد (این کتاب در 20007 منتشر شد) (ترجمه عنوان به فارسی: نشریات و مجلات مراکزِ آموزشی)

پدر گرامی ام، عبدالمجید کوکَر روزنامه و مجلات را می خرید، پس از مطالعه آنها را دور نمی ریخت و به عنوان کاغذ باطله هم نمی فروخت، بلکه آنها را به دقت نگهداری می کرد و در با سلیقه، مرتب و منظم صندوق های چوبی می گذاشت. روزنامه هایی چون: «زمیندار»؛ «انقلاب»؛ «احسان»؛«مِلاپ»؛ «پرتاب» و غیره. مجلاتی چون: «ریاست» (که سردار دیوان سینگ مفتون چاپ می کرد)؛ «اهل حدیث» (هفته نامه ای که مولانا ثناءالله اَمرَتسری از دهلی چاپ می کرد)؛ و برخی از شماره های «صدق»(که عبدالماجد دریابادی از لکنو چاپ می کرد).

در سال 1951 به مدرسه رفتم. همیشه پس از تعطیل شدن یکراست به دکان پدر می رفتم. پدرم هر روز پس از برگشتن از سرکار، با صدای بلند کتاب می خواند. «زندگی» (از چودَری افضل حق) و «بانگ درا» و «بال جبرییل» (هر دو از علامه اقبال) از کتاب  های مورد علاقه پدر بود. به من هم می گفت که کتاب بخوانم، کاملاً گوش می داد و هر جا اشتباه می خواندم، تذکر می داد. به این ترتیب خیلی زود، توانستم اشعار و جملات اردو را بخوانم. هنوز در کلاس دوم بدوم که مغازه دارها، دورم حلقه می زدند و می گفتند که اخبار روزنامه ها را برایشان بخوانم. با این کار من هم از اوضاع و احوال و سیاست باخبر می شدم . رفته رفته پدرم مجلات کودکان برایم تهیه می کرد و ذوق مطالعه ام گسترش یافت. این مجلات را در صندوق می گذاشتم، وقتی درشان را باز می کردم، پُر بودند.

در دهلی هفته نامه ای به نام «ریاست»  منتشر می شد که سردبیرِ آن دیوان سینگ مفتون بود. وی ستون ویژه ای داشت با نام «ناقابل فراموش». این ستون اینقدر دلربا، پُرکشش و درس آموز بود که بدون خواندن آن آرامش نداشتم و رفته رفته تمام آن ستون ها را خواندم. حُسن اتفاق در سال 1958 در ستونی کتابی به نام «ناقابل فراموش» دیدم و اولین کتابی که در زندگی ام خریدم همین «ناقابل فراموش» بود. زندگی خودنوشتِ مفتون سینگ بود.

از لکنو هفته نامه «صدق» منتشر می شد که مولانا عبدالماجد دریابادی سردبیرش بود و ستون ویژه ای به نام «سچی باتین» (= حرف های صادقانه) داشت که بعدها کتابی با همین عنوان چاپ شد. کتابی بی نهایت مفید، اثر انگیز و بی نظیر.

«زندگی»، «ناقابل فراموش» و «سَچی باتین» را بارها مطالعه کردم و از آنها بصیرت، سادگی، تواضع، راست گفتاری، انسانی همدردی و تحمل آموختم. آموختنی که هنوز هم اثراتش در من هست.

در آغاز خودنوشت و زندگی نامه می خواندم. بعد به طرف دیگر موضوعات هم مایل شدم. از روی شوق، کتاب ها را می خریدم و گردآوری می کردم. اما بعدها که سن شعورم بالاتر رفت همین شوق به یک علاقه علمی و دینی تبدیل شد. از سال 1965 تا 1969 در لاهور تحصیل می کردم. فرصتی بود برای خریدن کتاب ها. هر وقت کتابی می خریدم، به ظاهر، کیفیت و نفیس بودن آن توجه می کردم. وقتی از یک کتاب چند نسخه بود، با دقت نسخه ای که تمیزتر و بی عیب تر بود بر می داشتم. در آن روزگار دکان مولوی شمس الدین مرکز خرید و فروش کتاب های نایاب و قدیمی بود. هر وقت از آنجا رد می شدم، بیرون می ایستادم. هم به کتاب های چاپ سنگی نگاه می کردم و هم به دست های قدردان نسخه شناسان و تعجب می کردم که این کتاب های پوسیده و کرم خورده را چرا می خرند؟ مگر در اینها چیست که دانشوران و نویسندگان مشهور با عدسی های محدّب با دقت تمام آنها را بررسی می کنند. متوجه شدم که در بین کسانی که به دکان مولوی شمس الدین رفت و آمد دارند، مولوی محمد شفیع، مولانا غلام رسول مهر، مولانا عطاءالله حنیف، خلیل الرحمن داودی هم هستند. بعدها از دوستان صمیمیِ مولانا عطاء الله حنیف و خلیل الرحمن داودی شدم و درباره کتاب شناسی نکات زیادی از آنها آموختم.

چسبیده به دکان مولوی شمس الدین، دکان «خاور  بُک دِپو» بود. اینجا هم کتاب های قدیمی خرید وفروش می شد. کتاب ها و مجلات قدیمی با بی اعتنایی روی زمین ریخته شده بودند و حسابی گرد و خاک گرفته بودند. صاحب دکان، کتاب های تازه چاپ شده را در قفسه ها می گذاشت و من آنها را می خریدم. یک بار به مجلاتی که روی زمین ریخته بود، با عصبانیت داد زد و  اجازه نداد و گفت: «اینها چه به درد تو می خورند؟» گفتم: «من خیلی از شماره های مجله معارف را دارم. چند شماره را ندارم. می توانید آنها را برایم فراهم کنید تا شماره هایم کامل شود». در این موقع او صدایش نرم شد و گفت که تو شماره هایت را به من بده تا من کامل کنم. مجموعه بزرگی از مجلات قدیمی در خانه اش بود. سنش بیش از 50 سال بود، ولی ازدواج نکرده بود. همیشه لباس ساده و کثیف می پوشید. پس از درگذشتِ او، نسخه های خطّی، سکه های نایاب، کتاب و مجلاتی که داشت همه و همه به غارت رفت و برخی از آنها در پیاده رو به فروش گذاشته شدند. به کسی حتّی چای هم نمی داد. یک بار یک سیب از قفسه دکانش برداشت، آن را نصف کرد و بقیه اش را در همان قفسه گذاشت. نصف را دوباره نصف کرد. نصفِ آن را به من و نصف دیگر را خودش خورد. آقای خاور، بداخلاق بود و در غذاخوردن هیچ پرهیزی نداشت. غذاهای بسیار ارزان و غیر استاندارد می خورد. کنار دکان خاور، دکان دیگری به نام «آیینه ادب» بود که مالکش م.ع.سلام بود. فردی نفیس طبع و باشخصیت. از اینجا هم من کتاب های تازه می خریدم. در این راسته، کتابفروشی های دیگری هم بودند که همه اشان سر می زدم. همه اینها در زیر پله «مسلم مسجد» بود که با سپری شدن زمان، آنها هم از بین رفتند. الان جای آنها دیگر کتابفروشی نیست و به جای آنها دارو خرید و فروش می شود.

در خیابان اَنار کَلی در لاهور روزهای یکشنبه کتاب های قدیمی آورده می شود. در آن روزگار در این «یکشنبه بازارِ کتاب» فقط کتابهای قدیمی فروخته می شد. آنجا هم می رفتم، اما از خریدن کتاب های پاره پوره خودداری می کردم. آرام آرام اهمیت و ارزش کتاب های قدیمی و نادر را دریافتم و از همین یکشنبه بازار کتاب، کتاب ها و مجلات قدیمی را مرتب می خریدم که تا سالها ادامه داشت. مدت ها از گوجرانوالا صبح ساعت هفت به اَنار کَلی در لاهور می رفتم، تا پیش از همه کتاب های دلخواهم را انتخاب کنم. تاجران کتاب های قدیمی، کتاب های نفیس و نادرشان را در خانه می گذاشتند و کتاب های معمولی را برای فروش به اَنار کَلی می آوردند. آرام آرام با تاجران کتابهای قدیمی هم آشنا شدم و می توانستم به خانه اشان بروم و کتابها را بخرم و به این ترتیب، مجموعه ای از کتاب و نشریات قدیمی درست کردم.

وقتی تعداد کتاب ها زیاد شد، به فکر شماره ثبت افتادم. اکنون بیش از 35 هزار کتاب و سه هزار کتابچه در کتابخانه است. کتابچه شامل: سخنرانی های روسا؛ سخنرانی های افتتاحیه؛ فهرست کتاب های ناشران و اداره ها؛ گزارش مدارس؛ آمار.

هر کتابی که به کتاب خانه می آید شماره ثبت می خورد. کتاب ها به لحاظ موضوع در قفسه ها گذاشته شده اند. برای نویسندگان و مشاهیر قفسه های مخصوصی است. در کتابخانه [بیش از] 1890 تعداد عنوان سفرنامه است که اگر چاپ ها و جلدهای مختلف سفرنامه ها را شامل کنیم، 2200 تعداد می شود. فهرست آنها دوبار چاپ شده است. چاپ دوم با تعداد بیشتر سفرنامه ها. چاپ سوم با افزوده هایِ دیگر سفرنامه ها به کتاب خانه به امید خداوند متعال در حال چاپ است. موضوع و تعداد کتابهای ِدیگر عبارتند از:

1- زندگی نامه خودنوشت – تعداد: 880

2- زندگی نامه (ادبا، شعرا، علما)- تعداد: 2400

3- نامه- تعداد:  410

4- شخصیت پردازی- تعداد: 430

5- روزنامچه/ خاطرات نویسی – تعداد: 55

6- مصاحبه شفاهی- تعداد: 50

7- مطبوعات- تعداد: 200

8- ادیان تطبیقی/ مناظره- تعداد: 680

9- تذکره – تعداد: 350

10- فلسفه – تعداد: 120

11- حکمت/ طب – تعداد: 250

12- موسیقی/ آواز/ فیلم – تعداد: 125

13- قبیله/ ایل – تعداد: 110

14- تاریخ پاکستان – تعداد: 190

15- تاریخ هندوستان – تعداد: 15

16- حیدرآباد دکّن – تعداد: 125

17- کشمیر – تعداد: 200

18- پَنجاب – تعداد: 120

19- سِند – تعداد: 80

20- بلوچستان – تعداد: 60

21- خیبرپختونخواه/ مناطق شمالی پاکستان- تعداد: 270

22- سیرت النبی ص- تعداد: 520

23- اقبال شناسی- تعداد: 950

24- غالب شناسی(میرزا اسدالله غالب دهلوی) – تعداد: 410

25- ابوالکلام آزاد- تعداد: 360

26- نواب صدیف حسن خان- تعداد: 160

27- مولانا ثناء الله اَمرَتسَری- تعداد: 110

28- مولانا محمد جوناگری- تعداد: 80

29- خواجه حسن نظامی- تعداد: 60

30- ابراهیم میر سیال کوتی- تعداد: 60

31- اِم. اسلم (محمد اسلم) – تعداد: 50

32- جَگَن نات آزاد- تعداد: 80

33- راشد الخیری- تعداد: 70

34- عبدالحلیم شرر- تعداد: 90.

 

به علاوه کتابهایی درباره قرآن، حدیث، علوم اسلامی، تصوف، تاریخ و تاسیس پاکستان زینت بخش کتاب خانه هستند. نسخه هایِ خطی حدود 70 عدد هستند که بیشتر قرآن مجید و کتاب های عربی هستند. نمونه های خوشنویسی متعق به دوره مغول و سیک ها هستند.

مرحوم پدرم روزنامه های «امروز»، «هلال پاکستان» و هفته نامه های «لیل و نهار» و «چَتان» را می خرید که همگی از لاهور منتشر می شدند. همه آنها را با شوق می خواندم به ویژه «چَتان» و «لیل و نهار» را. روزنامه هایی بودند که با شجاعت و دلیری می نوشتند و چون خلاف حکومت وقت بودند، به آنها اجازه داده نمی شد که سرمقاله اشان چاپ شود. سردبیران هم آن صفحه را خالی می گذاشتند و درشت «سَنسُر کی نذر» (قربانیِ سانسور) می نوشتند. «امروز» و «لیل و نهار» خلافِ زمیندارها و سرمایه داران آواز بلند می کرد.

اکنون نزدیک به دویست هزار شماره های مختلف روزنامه و نشریات است که به لحاظ عنوان 400 هستند و در موضوعاتِ: مذهبی، ادبی، سیاسی و طبی و فرقه های مختلف مذهبی. تعداد کمی هم نشریاتِ سینمایی است. همین طور نشریات اداره ها، کودکان، بانوان و دایجست ها. فهرست نشریات کودکان منتشر شد که به لحاظ عنوان 200 تعداد هستند. فهرست رسائل فرقه های مذهبی هم آماده است که در دست انتشار است.

«کتابخانه یادگارِ عبدالمجید کوکَر» تعداد زیادی از ماه نامه و هفته ها است که ویژه نامه ماه  نامه  ها منتشر شده است شامل 300 شماره هستد. ویژه نامه هفته  نامه ها هم در حال آماده است، مشکل فقط چاپ است. با احتیاط می توان گفت که شامل 5000 باشد. درباره اولین شماره های مجلات در این کتاب خانه، تعداد مشخصی نمی توانم بگویم، شاید 2000 باشند. تعداد عنوانِ روزنامه و نشریاتِ قرن نوزدهم، 122 است. برخی از آنها فقط یک شماره اشان در کتابخانه است. «فهرست روزنامه ها و نشریات قرن نوزدهم» تقریباً آماده است تا ببینیم کی آماده چاپ می شود. در اینجا برخی از عنوان و تعداد نشریات قرن نوزدهم که به زبان اردو و انگلیسی بودند، آورده می شود:

نشریاتِ قرن نوزدهم

–       اردو پنجاب ریکارد از: لاهور – سالهای:  1896-1897- تعداد: 40

–       «انجمن پنجاب و پنجاب یونی ورستی» از: لاهور- سالهای: 1883- 1883 – تعداد: 48

–       «پنجاب ریویو»- از: لاهور- سالهای: 1886- 1887- تعداد: 5

–       «پیام عاشق»- از: قنّوج- سالهای: 1890- 1893- تعداد: 41

–       «پیام یار»- از: لکنو- سالهای: 1887-1888- تعداد: 21

–       «پَیسه اخبار»- از: لاهور- سالهای: 1893- 1897- تعداد: 15

–       «تاریخِ بغاوتِ هند»- از: آگرا- سالهای: 1895- 1860- تعداد: 12

–       «تهذیب الاخلاق»- از: عَلیگَر- سالهای: 1879- 1880- تعداد: 45

–       «تهذیب نسوان»- از: لاهور- سالهای: 1899- 1900- تعداد: 36

–       «حَسَن»-از: حیدرآباد دکّن- سالهای: 1888-1893- تعداد: 36

–       «حمایت اسلام»- از: لاهور- سالهای: 1889-1900- تعداد: 49

–       «رهبرِ هند»- از: لاهور- سالهای: 1885- 1885- تعداد: 24

–       «سَر موز گزت»- از: ناهَن- سالهای: 1888-1899- تعداد: 50

–       «شفیق هند»-از: لاهور- سالهای: 1885-1885- تعداد: 48

–       «کوه نور»- از: لاهور- سالهای: 1889-1890- تعداد 8

–       «گنج شائگان»-از: لاهور- سالهای: 1888-1888- تعداد: 18

–       «لاهور پَنچ»- از: لاهور- سالهای: 1896- 1896- تعداد: 48

–       «مخزن فوائد پنحاب»- از: لاهور- سالهای: 1888-1890- تعداد: 12

–       «مرقع عالم»- از: هَردوئی- سالهایِ: 1894- 1895- تعداد: 22

–       «معارف»-از: آگرا- سالهای: 1898- 1900- تعداد: 7

–       «ملا دوپیازه»- از: لاهور- سالهای: 1885-1894- تعداد: 190

–       «نیت پرکاش سَبها»-از: لاهور- سالهای: 1875-1875- تعداد: 24

–       «وفادار»-از: لاهور- سالهای: 1895- 1895- تعداد: 25

–       «منشور محمدی»-از: بَنگلور- سالهای: 1888-1894- تعداد: 40

نشریات علمی و ادبی

–       «ادب لطیف»-از: لاهور- سالهای: 1935- 1947- تعداد: 68

–       «اذبی دنیا»- از: لاهور- سالهای: 1929-1947- تعداد: 115

–       «اردوی معلی»- از: علیگر و کانپور- سالهای: 1904- 1934- تعداد: 79

–       «بهارستان»- از: لاهور- سالهای: 1926- 1927- تعداد: 12

–       «جامعه»-از: علیگر و دهلی- سالهای: 1923- 1947- تعداد: 175

–       «دکن ریویو»-از: حیدرآباد دکن- سالهای: 1905- 1909- تعداد: 8

–       «دلگداز»- از: لکنو- سالهای: 1905- 1931- تعداد: 110

–       «رومان»- از: لاهور- سالهای: 1936- 1938- تعداد: 13

–       «زمانه»- از: کانپور- سالهای: 1903- 1947- تعداد: 162

–       «ساقی»-از: دهلی- سالهای: 1930- 1947- تعداد: 78

–       «سَب رَس»- از: حیدرآباد دکّن- سالهای: 1938- 1947- تعداد: 30

–       «ستاره صبح»- از: کرم آباد- سالهای: 1938- 1947- تعداد 10

–       «شاهکار»-از: لاهور- سالهای: 1935- 1947- تعداد: 60

–       «شباب اردو»-از: لاهور- سالهای: 1920- 1939- تعداد: 112

–       «شمع»- از: آگرا- سالهای: 1925- 1926- تعداد: 16

–       «صلایِ عام»- از: دهلی- سالهای: 1909- 1930- تعداد: 31

–       «عالمگیر»-از: لاهور- سالهای: 1924- 1947- تعداد: 31

–       «مخزن»- از: لاهور- سالهای: 1901-1921- تعداد: 171

–       «مرقع»- از: لکنو- سالهای: 1926- 1928- تعداد: 10

–       «نقاد»- از: آگرا- سالهای: 1913- 1920- تعداد: 11

–       «نگار»-از: لکنو- سالهای: 1922- 1947- تعداد: 124

–       «نیرنگ خیال»- از: لاهور – سالهای: 1921- 1947- تعداد: 180

–       «همایون»- از: لاهور- سالهای: 1922- 1947- تعداد: 248

نشریات مذهبی

–       «اشاعت اسلام»- از: لاهور-سالهای: 1915- 1942- تعداد: 72

–       «افاده»-از: آگرا- سالهای: 1915- 1919- تعداد: 42

–       «برهان»- از: دهلی- سالهای: 1938- 1947- تعداد: 78

–       «البیان»-از: لکنو- سالهای: 1902- 1904- تعداد: 24

–       «پیام اسلام»- از: جالَندَر- سالهای: 1930- 1947- تعداد: 95

–       «حقیقت اسلام»- از: لاهور- سالهای: 1932- 1942-تعداد: 103

–       «صوفی پَندی»- از: بهاوالدین- سالهای: 1910- 1946- تعداد: 175

–       «فرقان»-از: قادیان- سالهای: 1942- 1946- تعداد: 20

–       «محدث»-از: دهلی- سالهای: 1933- 1947- تعداد: 85

–       «معارف»-از: اعظم گَر- سالهای: 1916- 1947- تعداد: 780

نشریات بانوان

–       «اُستانی»- از: بَتالا- سالهای: 1923- 1925- تعداد: 7

–       «اُستانی»- از: دهلی- سالهای: 1919- 1925- تعداد: 28

–       «انیسِ نسوان»-از: دهلی- سالهای: 1940- 1941- تعداد: 14

–       «بنات»-از: دهلی- سالهای: 1930- 1940- تعداد: 27

–       «پرده نشین»-از: آگرا- سالهای: 1909- 1918- تعداد: 12

–       «حور»- از: کلکتّه- سالهای: 1923- 1923- تعداد: 6

–       «خاتون»-از: عَلیگَر- سالهای: 1906- 1914- تعداد: 54

–       «سَهیلی»- از: لاهور- سالهای: 1926- 1936- تعداد: 73

–       «شریف بی بی»- از: لاهور- سالهای: 1909- 1926- تعداد: 23

–       «عصمت»- از: دهلی- سالهای: 1914- 1947- تعداد: 318

–       «مسلمه»-از: جالَنَدَر- سالهای: 1925- 1946- تعداد: 36

–       «مشیر مادر»-از: لاهور- سالهای: 1905- 1906- تعداد: 13

–       «نور جهان»-از: گوجرانوالا- سالهای: 1928- 1929- تعداد: 13

و سخنِ آخر جناب ضیاء الله کوکَر، مدیرِ «کتاب خانه یادگارِ عبدالمجید کوکر»:

«سفرنامه، زندگی نامه های خودنوشت، نامه، شخصیت پردازی؛ تاریخ از موضوعات مورد دلخواه من هستند، وقتی از این قبیل کتابها می بینم یا درباره اشان مطلع می شوم، فوراً خریداری می کنم. برای من کتابها حکم استاد را دارند، بی اندازه به آنها احترام می گذارم. من از کتابها بسیار آموخته ام. کتاب ها را هم نفس و رفیق خود می دانم. در نگرانی و گرفتاری هایم هم نشینی با کتابها احساس تازه دمی و آرامش پیدا می کنم».

ترجمه از مقاله به زبانِ اردو: «میری زندگی پَر کتاب و کتب خانه کے اثرات»- نویسنده: ضیاءالله کوکَر، شامل در کتاب: «کتاب اور کتب خانہ کے زندگی پر اثرات»، (به مناسبت جشن 60مین سال تاسیس گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه کراچی)، به کوشش: نسیم فاطمه- نسرین شگفته، گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه کراچی، کراچی، پاکستان، سال چاپ: 2016، صفحات: 97 – 108.

ترجمه: لیلا عبدی خجسته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه