«سفرِ شوق»- به زبان اردو: سفرنامه نویس: منظر عباس نقوی، سپریم روتو آفسیت پرنتزز، اَمروها، هندوستان، ۲۰۰۰.
برخی از زائرانِ هندوستان و پاکستان در سال از «بستههایِ زیارتیِ» کاروانها استفاده میکنند. یعنی کاروان سالارهایی هستند که سفرهایِ زیارتیِ پیوسته تدارک میبینند: مکه معظمه و مدینه منوره برای حج یا عمره، عراق، ایران، سوریه. گاهی هر چهار زیارت با هم است؛ گاهی فقط سه زیارت؛ گاهی فقط دو زیارت. در مناسبتهایِ خاصِ سال قمری: محرم (به ویژه عاشورا و تاسوعا)، صفر (به ویژه اربعین)، ربیعالاول(میلاد رسول اکرم ص)، رجب و شعبان و رمضان زائران هندوستانی و پاکستانی از این «بستههایِ زیارتی» بسیار استقبال میکنند. هزینههایِ این «بستههایِ زیارتی» براساسِ نوع وسیله سفر(زمینی یا هوایی)؛ مکان اقامت (هتل، مسافرخانه) تغییر میکند که در هر صورت هزینهای قابل توجه است.
آقای دکتر منظر عباس نقوی (۱۹۳۳-۲۰۲۱) مدیر وقتِ گروه اردو دانشگاه اسلامی عَلیگَر بود. وی از ساداتِ اَمروها در هندوستان بود که در سال ۱۹۹۸ همراه هفده نفر از خانواده، بستگان و دوستان خود به عراق، سوریه و ایران با یکی از این «بستههایِ زیارتی» به زیارت مشرّف شدند. دکتر منظر در قسمتی از سفرنامهاش نوشته است: «ما هر چقدر هم که هندوستانی باشیم، بالاخره یک پیوندی با عراق داریم. همین عراق است که از قرن سوم تا ششم هجری، محلِ سکونتِ دائمیِ جدِ اعلایِ ما- حضرت سید حسین شرفالدین شاه ولایت رح- است. این ناحیه از عراق را امروزه واسط میگویند. از این رو، ساداتِ اَمروها تا مدتهایِ مدید، همراه نامِ خود فقط نقوی نمی نوشتند بلکه نقوی الواسطی می نوشتند». (ص ۳5)
آقای دکتر منظر در ابتدایِ سفرنامهاش نام همسفرانش را آورده است:
همسفرانی که اهلِ دهلی بودند: سیده صغری مهدی (اهل دهلی)؛ سیده حبیب بانو (اهلِ دهلی).
همسفرانی که اهلِ اَمروها بودند: الحاج سید منظور حسین اَمروهوی (سالار قافله)؛ سید زوّار حسین؛ سید محمد رضا، خواهر و همسرش؛ سیده صدیقه خاتون؛ سیده ثامنه خاتون؛ سیده هاجره خاتون؛ سیده سَر تاج فاطمه؛ سیده بلقیس (همسر دکتر منظر عباس نقوی)؛ سیده نور زهرا؛ سیده تصویر زهرا؛ سیده سنجیده بانو؛سیده کمال فاطمه.
زمانِ سفر: ۴ اکتبر تا ۳ نوامبر ۱۹۹۸.
مسیر سفر: با هواپیما از دهلی به جدّه و سپس با وسایل نقلیه داخلی به مدینه منورّه و مکة معظمه- ۱۱ اکتوبر با هواپیما از جدّه به دمشق- ۱۶ اکتوبر با هواپیما از دمشق به تهران و با اتوبوس به قم. از ۱۷ تا ۱۹ اکتبر در قم بودند. ۲۰ اکتوبر با اتوبوس چارتر و از مرز خسروی به عراق رفتند. سپس از همین مرز عراق با اتوبوس به ایران/تهران برگشتند و با قطار درجه یک سریعالسیر تهران- مشهد- به مشهد رفتند. اکتبر با اتوبوس چارتر از مشهد به تهران. یعنی سیزده رجب به طهران رسیدند و همانروز از راه دبی به دهلی برگشتند.
تمام این سفرنامه بر زیارت متمرکز است. ازین رو، نویسنده مدام حوادث تاریخی و رابطه آنها با مکان زیارتی را بازگو میکند. مکانهایِ زیارت شده:
در عربستان: مشرّف شدن برای عُمره، مدینة منورّه و مکة معظّمه، جنّتالبقیع، کوه احد و دیگر مکانهایِ زیارتی.
در سوریه: نویسنده از اینکه در روز ولادت حضرت زینب سلامالله علیها به زیارت مزار حضرت زینب مشرّف شده است، احساس خوشحالی دارد، قبرستان باب الصغیر، مزار حضرت حجر بن عُدی، مزار حضرت رقیه، غار اصحاب کهف.
در ایران: مزار حضرت معصومه سلامالله علیها، قبرستان گلزار شهدا، مسجد جمکران در قم؛ در تهران: جماران، مرقد امام خمینی.
درعراق: زیارت امام موسی کاظم و امام جواد علیهمالسلم در کاظمین، کربلا که ده روز در اینجا اقامت کردند، سامرا: مزار حر بن یزید ریاحی، مزار فرزندان مسلم بن عقیل، در مدائن: مزار حضرت سلمان فارسی، مسیّب، بغداد، در نجف: وادیالسلام، در کوفه: مسجد کوفه، مسجد سهله، در حلّه: حضرت ذی الکفل و حضرت ایوب و مقام خضر، غار محل ولادت حضرت ابراهیم – کربلا- کاظمین.
یکی از ویژگیهایِ این سفرنامه این است که معادل پولهایِ کشورهایِ در سفر را نوشته است:
در عربستان: ۱۰۰ دلار= ۴۲۵۰ ریال عربستان= ۳۷۲ روپیه هندوستانی. یعنی هر یک ریال عربستان = تقریباً یازده روپیه هندوستانی
در سوریه: یک لیر سوریه = تقریباً یک روپیه هندوستانی
در ایران: ۱۰۰ تومان= ۱۰ روپیه هندوستانی
در عراق: ۳۰۰ دلار= ۱۰۰۰دینار عراقی / ۱۵۰ دینار عراقی= 6 روپیه هندوستانی /
تقریباً هر سفرنامهنویسِ اردوزبان، این صفتهایِ تحسینی دربارة ایران نوشته می شود: «نفاست، تمیزی، سلیقه، شیرین کلامی و ذوقِ زیبایی شناسی هیچ کشور اسلامی به پای ایران نمی رسد. هر شهر مانندِ چمن آراسته است». (ص ۲۹)
برای مردمِ هندوستان و پاکستان خوردنِ سبزی خوردنِ ایرانیها چه با غذا و چه با نان بسیار شگفتآور است. دکتر منظر هم تعجب خود را چنین بیان کردهاند: «کنارِ ما یک خانواده ایرانی نشسته بود. دیدیم که خانم روی صندلی یک روزنامه پهن کرد. از سبد میوه و سبزی بیرون آورد. آنها را با چاقو برید کمی نمک زن و با نان و این سبزیهایِ خام، لقمه درست کرد. تمام خانواده چنان این لقمهها را خوردند که ما در دعوتِ ولیمه [روزِ دومِ عروسی] تکههایِ گوشت را میخوریم. قضیه این است که در این کشورها مردم با فلفل و ادویه کاملاً ناآشنا هستند و نان و سبزی و میوه را با اشتها میخوردند. شاید رازِ شادابیِ و طراوتِ چهرة آنها هم در همین است». (ص 6۱)
*بابت آگاهی از این سفرنامه از آقای دکتر ناشر نقوی بسیار سپاسگزارم.
و بابت ارسال کتاب از این کرم فرمایان ساکن اَمروها در هندوستان بسیار تشکر می کنم:
جناب آقای سید علی امام مجتبی نقوی، جناب آقای سید جمال احمد نقوی، جناب آقای سید حسن مجتبی نقوی.
پیشنهاد سفرنامه ، توسط سرکارخانم لیلا عبدی خجسته
www.safarvaname.ir