بخشی از کتاب:
…قواره چادر نمازی و مخلفاتی از این نوع خرید من از مرکز خرید “الجزیره” است؛ در موقع برگشت به هتل عربی اشاره میکند به انگور های داخل نایلون؛ میپرسد: ” به ایران می برم؟ ”
به عربی دست و پا شکسته ای تایید می کنم.
معلوم است تعجب کرده؛ میخواهد دانهای بردارد ولی من هنوز نمیدانم موضوع چیست؟ تعارف می کنم ؛ با زحمت دانه ای از خوشه جدا می کند و می گذارد زیر دندانش و چند بار فشار…
تازه فهمیده که این انگور داخل نایلون مصنوعی و تزئیناتی است و نزدیک است روده بر بشود از خنده. تازه دلیل تعجب کردنش را فهمیده ام.
در اینجا میوه کم است؛ در مقایسه با بازار میوه ای که ما در ایران داریم بهتر است بگویم نایاب است؛ تک و توک ای مغازه میوه فروشی می بینیم آن هم خلوت.
از میوه ها، مثلاً انگور را چیده اند داخل ظرف های یکبار مصرف هر ظرف؛ شاید یک کیلو.
خدا برکت بدهد به انگورهای مغازه های دروازه “حاج علی نقی” اراک که چیده اند سبد سبد…