«سرزمین خمینی و فردوسی،سفرنامه ایران» (به زبان اردو_ ترجمه نشده_ خمینی و فردوسی کی سرزمین)،صاحبزاده انوار احمد بگوی و خانم فرحت احمد بگوی

«سرزمین خمینی و فردوسی،سفرنامه ایران» (به زبان اردو_ ترجمه نشده_ خمینی و فردوسی کی سرزمین)،صاحبزاده انوار احمد بگوی و خانم فرحت احمد بگوی

«سرزمین خمینی و فردوسی،سفرنامه ایران» (به زبان اردو_ ترجمه نشده_ خمینی و فردوسی کی سرزمین)،صاحبزاده انوار احمد بگوی و خانم فرحت احمد بگوی

دکتر انوار بُگوی از پزشکان شهر لاهور در پاکستان است. وی در سال 2007 به همراه همسرش به ایران سفر نمود و سفرنامه اش را به زبان اردو منتشر کرد. این سفرنامه تاکنون چندین بار چاپ شده است. چاپ نخست در شماره های مختلفِ ماهنامه «شمس الاسلام» (چاپ از ناحیه بیرا، از توابع شهر سَرگودا، پاکستان). ین سال هایِ 2008-2009 میلادی منتشر شد. به صورت کتاب با عنوانِ: «خمینی و فردوسی کی سرزمین؛ سفرنامه ایران»، از: دکتر انوار بُگوی- فرحت بُگوی- ناشر: شاهکار بُک فاوندیشن، لاهور، پاکستان، 2010. در اینجا این سفرنامه براساس این چاپ معرفی می شود:

نویسنده در ابتدا زمان و دوران سفرش را آورده است:

آغاز سفر: 8 نوامبر 2007- پایان سفر: 18 نوامبر 2007. مدت سفر: 11 روز- در قم: 4 روز- در اصفهان: 1 روز- در مشهد: 3 روز- در تهران: 3 روز.

در ابتدای سفرنامه، این شخصیت ها تقریظ نوشته اند:

«از طرف سید قاسم محمود (مدیر انتشاراتِ شاهکار)» // از: سید عاصم محمود

«ایمان افزوز سفرنامه(مدیر ماهنامه تخلیق، چاپ لاهور)» // از: اظهر جاوید

«قطب نما» // از: انوار – فرحت

«تعبیرِ خواب» (مسئولِ بخش اطلاع رسانی بنیاد خیریه الافتخار بُگویا در ناحیه بُگویا شریف، از توابع بیرا، شهر سَرگودا) // از: احمد منصور بُگوی

دکتر انوار بُگوی در آغاز انقلاب اسلامی به عنوانِ پزشک عمومی از طرف وزارت بهداشت ایران انتخاب شده بود. ویزا هم صادر شده بود، اما به دلیل درگذشت پدرش نتواست به ایران برود. وی در همان آغاز سفرنامه نوشته است که برای پاسخ این پرسش ها بسیار دلش می خواست به ایران سفر کند: «بین اجرای اسلام در پاکستان و ایران چه فرقی است؟ پس از انقلاب اسلامی شیوه زندگی ایرانی ها چطور شده است؟ آیا مدرن شده است؟ مذهب در ایران چطور است؟ مدارس، رسانه ها، علوم مختلف و غیره در ایران چطور است؟»

دکتر انوار بُگوی می نویسد وقی در همان آغاز وی برای دریافت ویزا به کنسولگری ایران در لاهور مراجعه کردند و بدون پارتی بازی و طبق قانون ویزا برایشان صادر نمود، همین جا اشتیاقش به دیدن ایران بیشتر شد. سفر آنها همزمان با دهه کرامت در ایران بود.

با هواپیمای ماهان از لاهور به تهران آمدند. از آنجا با تاکسی به قم رفتند. سپس با اتوبوس مسافربری به اصفهان رفتند. پس از سیر این شهر، از اصفهان به قم برگشتند. پس از چند روز اقامت در قم، با هواپیما به مشهد رفتند. پس از زیارت و گشت و گذار در این شهر، با هواپیما به تهران رفتنند و پس از زیارت و سیاحت در تهران با هواپیمای ماهان به لاهور برگشتند.

بازدید در قم از: کوچه امام خمینی- حرم و موزه حضرت معصومه علیها السلام- مزار شهدا- مسجد محمدیه.
بازدید در اصفهان از: میدان نقش جهان- عالی قا پو- موزه اصفهان- چهل ستون- بوستان هشت بهشت- مسجد جامع سلجوق.

بازدید از مشهد: حرم امام رضا علیه السلام- مقبره فردوسی- خانقاه غزالی- مزار خواجه ربیع- مسجد گوهرشاد-

بازدید از تهران: تهران امام زاده صالح – جماران- امام زاده قاسم- حضرت عبدالعظیم- مزار امام خمینی- دانشگاه تهران- موزه فرش- مرکز آفرینش های فرهنگی ایران- کاخ سعدآباد- بهشت زهرا دکتر انوار بُگوی در ایران از این مشاهدات تحت تاثیر قرار گرفته است: حجاب کامل خانم های ایرانی – اتوبوس های مسافربری تمیز و راحت هستند- تمام خیابان ها و معابر عمومی تمیز هستند. نام خیابان ها و کوچه ها به نام بزرگان انقلاب، مشاهیر ادبی و اجتماعی ایران است. نوشتن آیات قرآنی، احادیث، اشعار شاعران در همه جا.

در مکان های مذهبیِ ایران مثلِ امکان مذهبی/ عرفانی در پاکستان خرافات وجود ندارد: انواع و اقسام تعویذها، درویش هایی که به شکل مختلف در این مکان ها حضور دارند. در این مکان ها، کفش داری و امانت داری وجود دارد. در مسجدها هر کس از هر مذهبی می تواند وارد شود. در مساجد، فرودگاه ها، پایانه های مسافری و همه جا نماز خانه برای خانم ها و آقایان است- در آخر کتاب با عنوان «از چشم دوربین» عکس هایی از ایران آورده شده است. دکتر انوار بُگوی در جای جای سفرنامه اش به مقایسه پاکستان و ایران می پردازد: « در پاکستان گندم می کارند و از غرب قرض می گیرند، در ایران گندم وارد می کنند و قرض نمی گیرند. یک جا سربراه حکومت ژنرال نظامی است و یک جا حکومت به دست علما و رئیس جمهور منتخب مردم اداره می شود». (ص 66)

«با رفتن به ایران احساس می شود که در ساختِ یک ملت و جامعه آن، باغ، موزه و کتاب خانه چقدر عمیق اثر دارد. در واقع، در این مراکز،گذشته، حال و آینده ملت است. در این باغ ها، موزه ها و کتابخانه ها، خوش مزاجی، خوش ذوق، خوش فکری، فخر، وقار و علم آبیاری شده است». (ص 100)

لطیفه: به «عجائب گهر» همجوارِ آستان قدس را «موزه معصومه» گفته می شود. کنجکاو شدیم که ببینیم «موزه» [کفشِ، پا پوش] حضرت معصومه کجا گذاشته شده است؟ پس از اینکه همه جا را دیدیم، به همسرم گفتم که از آن دو دختری به نظر می رسیدند طلبه بودند، بپرسد که «موزه حضرت» کجاست؟ آنها با فارسی و انگلیسیِ دست و پا شکسته و با دست به چهار طرف اشاره کردند و گفتند: «این، موزه است». آن وقت بود که فهمیدیم که «عجائب گهر» را به فارسی «موزه» می گویند. (ص 43-44)
www.safarvaname.ir
به پیشنهاد سرکارخانم لیلا عبدی خجسته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه