نویسنده در این کتاب روایتی از ۱۲ سال آوارگی خود و خواهرش را برای رهایی از شر ماشین کشتار قومی در کشورش و در نهایت استقرار در آمریکا را بازگو میکند؛ روایتی که میتواند پرده از اسرار یکی از بزرگترین جنایتهای انسانی در قرن معاصر بردارد.
اثر حاضر روایتی است از زندگی کلمنتاین واماریا دختر رواندایی که طی ماجرایی شگفتانگیز از نسل کشی انسانی در این کشور پس از کشته شدن رئیس جمهور در سال ۱۹۹۴ جان سالم به در میبرد؛ نسل کشی که گفته میشود طی آنعلاوه بر کشتهشدن ۸۰۰ هزار مرد، زن و کودک، به ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار زن تجاوز جنسی شده است.
این کتاب در ۲۲ فصل روایت شده است که نخستین آن از ماجرای گفتگوی راوی با اپرا وینفری مجری مشهور تلویزیونی آمریکا و شرح آنچه بر او رفته است شروع میشود و در ادامه او روایتی از سالها تحت تعقیب بودنش توسط بخشی از پیکار جوهای رواندایی را بازگو میکند
قسمتی از متن کتاب:
پاکتی که اُپرا به دستم داده بود را باز کردم و کاغذ آبیرنگ داخلش را بیرون کشیدم. در این لحظه، اُپرا دستش را روی شانهام گذاشت و با این حرکت به من فهماند که لازم نیست نامه را بخوانم. نفس راحتی کشیدم چراکه اصلاً دوست نداشتم در آن برنامهی تلویزیونی و در مقابل چشم آن همه بیننده اشکم درآید.
اُپرا گفت: «مجبور نیستی نامه رو همین حالا جلوی این همه آدم بخونی. مجبور نیستی بخونیش» و اندکی مکث کرد و بعد گفت: «چون… چون… خونوادهت… اینجا هستن!». و من پس از دوازده سال جنگ و آوارگی، خانوادهام را دوباره دیدم.
www.yektabook.com
انتشارات کتاب تداعی